معنی فارسی overinclined

B2

توجه یا تمایل بیش از حد به سمت چیزی، به‌ویژه در زمینه‌های منفی.

Having an excessive tendency or predisposition towards a certain trait or behavior.

example
معنی(example):

داشتن تمایل بیش از حد به نقد دیگران می‌تواند روابط را تحت فشار قرار دهد.

مثال:

Being overinclined to critique others can strain relationships.

معنی(example):

او اغلب به عنوان کسی که تمایل بیش از حد به کمال‌گرایی در کارش دارد دیده می‌شود.

مثال:

He is often seen as overinclined to perfectionism in his work.

معنی فارسی کلمه overinclined

: معنی overinclined به فارسی

توجه یا تمایل بیش از حد به سمت چیزی، به‌ویژه در زمینه‌های منفی.