معنی فارسی overindulged
B1به طور مفرط indulge شده، به ویژه به عنوان نتیجه محبت یا اجازه بیشتر از حد.
Having enjoyed excess to the point where it may have negative consequences.
- verb
verb
معنی(verb):
To indulge to excess.
example
معنی(example):
پس از اینکه به عنوان یک کودک بیش از حد indulg شده بود، او با اعتدال مشکل داشت.
مثال:
After being overindulged as a child, he struggled with moderation.
معنی(example):
بسیاری از افراد در مورد اینکه در تعطیلات بیش از حد indulge شدهاند، احساس گناه میکنند.
مثال:
Many people feel guilty about being overindulged during their vacations.
معنی فارسی کلمه overindulged
:
به طور مفرط indulge شده، به ویژه به عنوان نتیجه محبت یا اجازه بیشتر از حد.