معنی فارسی overjudging
B1عمل قضاوت کردن به شدت یا افراطی، که میتواند عواقب منفی در روابط فردی داشته باشد.
The act of making overly harsh judgments about others.
- VERB
example
معنی(example):
قضاوت بیش از حد دربارهٔ افراد میتواند به سوء تفاهمها منجر شود.
مثال:
Overjudging people can lead to misunderstandings.
معنی(example):
مهم است که در بحثها از قضاوت بیش از حد پرهیز کنیم.
مثال:
It's important to avoid overjudging during discussions.
معنی فارسی کلمه overjudging
:
عمل قضاوت کردن به شدت یا افراطی، که میتواند عواقب منفی در روابط فردی داشته باشد.