معنی فارسی overknee

B1

به معنای افتادن به جلو و قرارگیری به حالت زانو زدن در حالتی غیر ارادی.

To fall forward onto one's knees, often unexpectedly.

example
معنی(example):

او در حین مسابقه به جلو روی زانوهایش افتاد، اما به سرعت دوباره بلند شد.

مثال:

He fell overknee during the race, but quickly got back up.

معنی(example):

کودک در حین بازی پایش لغزید و به جلو روی زانوهایش افتاد.

مثال:

The child tripped and went overknee while playing.

معنی فارسی کلمه overknee

: معنی overknee به فارسی

به معنای افتادن به جلو و قرارگیری به حالت زانو زدن در حالتی غیر ارادی.