معنی فارسی overknowing

B1

حالت یا کیفیت بیش از حد دانستن به‌خصوص در موقعیت‌های اجتماعی.

The act of knowing too much about something, often in a negative context.

example
معنی(example):

بیش از حد دانستن او باعث شد همه احساس ناراحتی کنند.

مثال:

Her overknowing made everyone feel uncomfortable.

معنی(example):

بیش از حد دانستن می‌تواند منجر به سوء تفاهم‌ها شود.

مثال:

Overknowing can lead to misunderstandings.

معنی فارسی کلمه overknowing

: معنی overknowing به فارسی

حالت یا کیفیت بیش از حد دانستن به‌خصوص در موقعیت‌های اجتماعی.