معنی فارسی overknow

B1

بیش از حد دانستن یا درک کردن اطلاعات در مورد یک موضوع، به‌طوری که مزاحمتی ایجاد کند.

To know or understand something excessively or in too much detail.

example
معنی(example):

او تمایل دارد جزئیات هر پروژه را بیش از حد بداند.

مثال:

He tends to overknow the details of every project.

معنی(example):

گاهی اوقات بهتر است که چیزها را بیش از حد ندانید.

مثال:

Sometimes it's better not to overknow things.

معنی فارسی کلمه overknow

: معنی overknow به فارسی

بیش از حد دانستن یا درک کردن اطلاعات در مورد یک موضوع، به‌طوری که مزاحمتی ایجاد کند.