معنی فارسی overlighted
B2حالت یا ویژگی یک فضا یا شیء که بهطرز غیرطبیعی و بیش از حد روشن شده باشد.
The state of being excessively illuminated to the point of discomfort or distraction.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اتاق احساس سنگینی میکرد زیرا بیش از حد روشن بود.
مثال:
The room felt overwhelming because it was overlighted.
معنی(example):
سن بیش از حد روشن باعث شد که دیدن اجراکنندگان دشوار باشد.
مثال:
The overlighted stage made it difficult to see the performers.
معنی فارسی کلمه overlighted
:
حالت یا ویژگی یک فضا یا شیء که بهطرز غیرطبیعی و بیش از حد روشن شده باشد.