معنی فارسی overlogical
B1بیش از حد منطقی، به طوری که احساسات یا جنبههای دیگر را نادیده بگیرد.
Excessively logical; displaying logic to the extent that it disregards other aspects.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
استدلال او به قدری منطقی بود که تأثیر عاطفیاش را از دست داد.
مثال:
His argument was so overlogical that it lost its emotional impact.
معنی(example):
رویکرد بسیار منطقی کتاب باعث شد از آن لذت نبریم.
مثال:
The book's overlogical approach made it difficult to enjoy.
معنی فارسی کلمه overlogical
:
بیش از حد منطقی، به طوری که احساسات یا جنبههای دیگر را نادیده بگیرد.