معنی فارسی overloosely
B1به طور بیش از حد شل و آزاد، به طوریکه باعث عدم کارایی یا ثبات یک مورد شود.
In an excessively loose manner; not tightly enough to remain in place.
- ADVERB
example
معنی(example):
بندها به طور بیش از حد شل متصل شده بودند که باعث میشد از بین بروند.
مثال:
The straps were attached overloosely, causing them to fall off.
معنی(example):
اگر آن را بیش از حد شل ببندی، محکم نخواهد ماند.
مثال:
If you tie it overloosely, it won't hold.
معنی فارسی کلمه overloosely
:
به طور بیش از حد شل و آزاد، به طوریکه باعث عدم کارایی یا ثبات یک مورد شود.