معنی فارسی overlorded
B1سلطه یافتن، تحت کنترل یا حاکمیت یک سرپرست قوی قرار گرفتن.
To be ruled or governed by an overlord or higher authority.
- VERB
example
معنی(example):
این منطقه تحت سرپرستی یک پادشاه قدرتمند بود که با دست آهنین فرمانروائی میکرد.
مثال:
The region was overlorded by a powerful king who ruled with an iron fist.
معنی(example):
افسانههای قدیمی اغلب از سرزمینهایی صحبت میکردند که تحت سلطه موجودات جادویی بودند.
مثال:
The old myths often spoke of lands overlorded by magical beings.
معنی فارسی کلمه overlorded
:
سلطه یافتن، تحت کنترل یا حاکمیت یک سرپرست قوی قرار گرفتن.