معنی فارسی overmettled

B1

رفتاری یا حالتی که به اندازه افراطی در موقعیت‌ها نمایان می‌شود.

Having an excessive amount of mottled or mixed appearances.

example
معنی(example):

نقاشی بیش از حد سوسماری هنرمند قابل توجه اما شلوغ بود.

مثال:

The artist's overmettled painting was impressive yet chaotic.

معنی(example):

رفتار بیش از حد سوسماری او در رویداد توجه همه را جلب کرد.

مثال:

His overmettled behavior at the event caught everyone’s eye.

معنی فارسی کلمه overmettled

: معنی overmettled به فارسی

رفتاری یا حالتی که به اندازه افراطی در موقعیت‌ها نمایان می‌شود.