معنی فارسی overmultitude
B1بیش از حد تعداد، به معنی تعداد بسیار زیاد از چیزها یا افراد است که میتواند باعث سردرگمی شود.
An excessive or overwhelming number of things or people.
- NOUN
example
معنی(example):
تعداد زیاد گزینهها انتخاب را دشوار کرده بود.
مثال:
The overmultitude of options made it hard to choose.
معنی(example):
تعداد زیاد در جمع میتواند موجب هرج و مرج شود.
مثال:
An overmultitude in a crowd can create chaos.
معنی فارسی کلمه overmultitude
:
بیش از حد تعداد، به معنی تعداد بسیار زیاد از چیزها یا افراد است که میتواند باعث سردرگمی شود.