معنی فارسی overnervously
B1به گونهای که نشاندهندهی اضطراب بیش از حد باشد.
In a manner that shows excessive nervousness.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در طول مصاحبه بسیار مضطرب صحبت کرد.
مثال:
He spoke overnervously during the interview.
معنی(example):
او به جوکهای او به طور مضطرب خندید.
مثال:
She laughed overnervously at his jokes.
معنی فارسی کلمه overnervously
:
به گونهای که نشاندهندهی اضطراب بیش از حد باشد.