معنی فارسی overness
B1حالت یا کیفیت وجود چیزی بیش از اندازه.
The state of being excessive.
- NOUN
example
معنی(example):
زیادهگویی او در به اشتراک گذاشتن داستانهای شخصی باعث ناراحتی دیگران شد.
مثال:
Her overness in sharing personal stories made others uncomfortable.
معنی(example):
زیادهگویی در مورد این موضوع به بحثی داغ منجر شد.
مثال:
The overness of the topic led to a heated discussion.
معنی فارسی کلمه overness
:
حالت یا کیفیت وجود چیزی بیش از اندازه.