معنی فارسی overobjectify

B1

بیش از حد شیء پنداری کردن، به معنی نادیده گرفتن انسانیت و غنای شخصیت افراد.

To view or treat someone or something in a superficial way, ignoring their complexity.

example
معنی(example):

این فیلم تمایل دارد که بازیگر اصلی زن خود را بیش از حد شیء پنداری کند و او را بیشتر به عنوان تصویری تا شخصیتی ارائه دهد.

مثال:

The film tends to overobjectify its leading lady, presenting her more as an image than a character.

معنی(example):

وقتی درباره هنر صحبت می‌کنیم، باید از تمایل به بیش از حد شیء پنداری سوژه‌ها خودداری کنیم.

مثال:

When we discuss art, we must avoid the tendency to overobjectify the subjects.

معنی فارسی کلمه overobjectify

: معنی overobjectify به فارسی

بیش از حد شیء پنداری کردن، به معنی نادیده گرفتن انسانیت و غنای شخصیت افراد.