معنی فارسی overobjectified

B2

بیش از حد شیء تلقی شدن، به حالتی اطلاق می‌شود که فرد به عنوان یک شیء و نه به عنوان یک انسان با ویژگی‌ها و احساسات در نظر گرفته شود.

Describing someone who has been treated as an object, losing their individuality and agency.

example
معنی(example):

او در صنعت مدلینگ احساس می‌کرد که بیش از حد شیء تلقی شده است، جایی که ارزش او اغلب بر اساس ظاهرش اندازه‌گیری می‌شد.

مثال:

She felt overobjectified in the modeling industry, where her worth was often measured by her appearance.

معنی(example):

او متوجه شد که در بازی بیش از حد شیء تلقی شده است و در این روند، فردیت خود را از دست داده است.

مثال:

He realized he was overobjectified in the game, losing his individuality in the process.

معنی فارسی کلمه overobjectified

: معنی overobjectified به فارسی

بیش از حد شیء تلقی شدن، به حالتی اطلاق می‌شود که فرد به عنوان یک شیء و نه به عنوان یک انسان با ویژگی‌ها و احساسات در نظر گرفته شود.