معنی فارسی overobjectifying
B1بیش از حد شیء پنداری کردن، به معنای دیده شدن افراد به عنوان اشیاء بدون عمق و تاریخچه انسانی.
The act of treating a person or thing as an object, often leading to a loss of their individuality.
- VERB
example
معنی(example):
این نویسنده معمولاً متهم به بیش از حد شیء پنداری شخصیتهایش میشود و زندگیهای آنها را بیش از حد ساده میکند.
مثال:
The writer is often accused of overobjectifying his characters, simplifying their lives too much.
معنی(example):
بیش از حد شیء پنداری افراد در بحثها میتواند به سوتفاهمهایی منجر شود.
مثال:
Overobjectifying people in discussions can lead to misunderstandings.
معنی فارسی کلمه overobjectifying
:
بیش از حد شیء پنداری کردن، به معنای دیده شدن افراد به عنوان اشیاء بدون عمق و تاریخچه انسانی.