معنی فارسی overplenty
B1فراوانی بیش از حد، وجود مقدار زیاد از چیزی.
An excessive quantity or abundance of something.
- NOUN
example
معنی(example):
کار بیش از حدی وجود داشت که همه را مشغول نگه دارد.
مثال:
There was overplenty of work to keep everyone busy.
معنی(example):
فراوانی موجود انتخاب را دشوار کرد.
مثال:
The overplenty available made it hard to choose.
معنی فارسی کلمه overplenty
:
فراوانی بیش از حد، وجود مقدار زیاد از چیزی.