معنی فارسی overplot

B2

پیچیده کردن یا بیشتر از حد نیاز داستانی با زیر داستان‌ها و جزئیات اضافی.

To add excessive and unnecessary subplots or complications in a narrative.

example
معنی(example):

نویسنده تصمیم گرفت که داستان را با زیر داستان‌های زیادی بیش از حد پیچیده کند.

مثال:

The author decided to overplot the story with too many subplots.

معنی(example):

فیلم او جالب به نظر می‌رسید اما با جزئیات غیرضروری بیش از حد پیچیده شده بود.

مثال:

His film seemed interesting but it was overplotted with unnecessary details.

معنی فارسی کلمه overplot

: معنی overplot به فارسی

پیچیده کردن یا بیشتر از حد نیاز داستانی با زیر داستان‌ها و جزئیات اضافی.