معنی فارسی overplying

B1

زیاد سخن گفتن یا اصرار بر روی نکته‌ای به گونه‌ای که به دیگران فشار وارد کند.

To excessively emphasize or discuss a topic, often to the point of annoyance.

example
معنی(example):

او به شدت اصرار می‌کرد که هرکسی باید کتاب او را بخواند.

مثال:

She was overplying when she insisted that everyone should read her book.

معنی(example):

تمایل او به زیاد سخن گفتن باعث شد که او در نظر همسالانش متکبر به نظر برسد.

مثال:

His tendency to overplying made him seem arrogant to his peers.

معنی فارسی کلمه overplying

: معنی overplying به فارسی

زیاد سخن گفتن یا اصرار بر روی نکته‌ای به گونه‌ای که به دیگران فشار وارد کند.