معنی فارسی overponderous
C1وقتی که چیزی به قدری سنگین و پر از جزئیات است که فهم آن سخت میشود.
When something is excessively heavy and detailed, making it difficult to understand.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
گزارش بیش از حد سنگین، پیدا کردن نکات کلیدی را دشوار کرد.
مثال:
The overponderous report made it hard to find the key points.
معنی(example):
توضیح پیچیدهی او برای مخاطب بیش از حد سنگین بود.
مثال:
His overly complicated explanation was overponderous for the audience.
معنی فارسی کلمه overponderous
:
وقتی که چیزی به قدری سنگین و پر از جزئیات است که فهم آن سخت میشود.