معنی فارسی overpreoccupation

B1

فکر کردن یا نگران بودن به طور غیرضروری درباره موضوعات خاص.

An excessive concern or preoccupation with something.

example
معنی(example):

اشغالی بیش از حد او با جزئیات پیشرفت او را مختل کرد.

مثال:

His overpreoccupation with details hindered his progress.

معنی(example):

اشغالی بیش از حد می‌تواند منجر به اضطراب و استرس شود.

مثال:

Overpreoccupation can lead to anxiety and stress.

معنی فارسی کلمه overpreoccupation

: معنی overpreoccupation به فارسی

فکر کردن یا نگران بودن به طور غیرضروری درباره موضوعات خاص.