معنی فارسی overproportion
B1بیش از حد تناسب، حالتی است که در آن یک جزء یا مقدار نسبت به اجزاء یا مقادیر دیگر به طور غیر متعارف بزرگتر است.
An excessive or disproportionate amount in comparison to others.
- NOUN
example
معنی(example):
تناسب بیش از حد غذای ناسالم در رژیم غذایی ما نگرانکننده است.
مثال:
The overproportion of junk food in our diet is concerning.
معنی(example):
تناسب بیش از حدی از بودجه به بازاریابی اختصاص داده شد.
مثال:
An overproportion of the budget was allocated to marketing.
معنی فارسی کلمه overproportion
:
بیش از حد تناسب، حالتی است که در آن یک جزء یا مقدار نسبت به اجزاء یا مقادیر دیگر به طور غیر متعارف بزرگتر است.