معنی فارسی overquickly

B1

بیش از حد سریع، در اشاره به انجام عملی به صورت سریع و غیر عمد.

In a manner that is too rapid or hasty.

example
معنی(example):

اگر خیلی سریع فکر کنید، ممکن است جزئیات مهم را از دست بدهید.

مثال:

If you think overquickly, you might miss important details.

معنی(example):

این کار بیش از حد سریع انجام شد و منجر به اشتباهات گردید.

مثال:

The task was completed overquickly, resulting in errors.

معنی فارسی کلمه overquickly

: معنی overquickly به فارسی

بیش از حد سریع، در اشاره به انجام عملی به صورت سریع و غیر عمد.