معنی فارسی overstrictly

B1

به طرز بیش از حد سختگیرانه و بی‌رحمانه.

In a manner that is excessively strict or rigid.

example
معنی(example):

معلم قوانین را به شدت اجرا کرد.

مثال:

The teacher enforced the rules overstrictly.

معنی(example):

والدینش او را به شدت بزرگ کردند و آزادی‌هایش را محدود کردند.

مثال:

His parents raised him overstrictly, limiting his freedoms.

معنی فارسی کلمه overstrictly

: معنی overstrictly به فارسی

به طرز بیش از حد سختگیرانه و بی‌رحمانه.