معنی فارسی overstridden
B2بیش از حد بر روی چیزی پا گذاشته شده، به طوری که آسیب دیده یا خراب شده باشد.
To have been excessively traversed or damaged.
- VERB
example
معنی(example):
مسیر به خاطر طوفانهای اخیر بیش از حد در هم شکسته بود.
مثال:
The path was overstridden by the recent storms.
معنی(example):
بسیاری از پروژهها به خاطر مشکلات غیرمنتظره بیش از حد تحت تاثیر قرار گرفتهاند.
مثال:
Many projects were overstridden by unexpected issues.
معنی فارسی کلمه overstridden
:
بیش از حد بر روی چیزی پا گذاشته شده، به طوری که آسیب دیده یا خراب شده باشد.