معنی فارسی oversway

B1

تکان دادن یا تأثیر گذاری بیش از حد، به ویژه در مورد اشیاء یا نظرات.

To sway or influence excessively; to rock or swing too much.

example
معنی(example):

باد شروع به تکان دادن زیاد درختان بلند در طوفان کرد.

مثال:

The wind began to oversway the tall trees in the storm.

معنی(example):

او تمایل دارد که نظراتش را در بحث‌ها خیلی زیاد بگوید.

مثال:

He tends to oversway his opinions in discussions.

معنی فارسی کلمه oversway

: معنی oversway به فارسی

تکان دادن یا تأثیر گذاری بیش از حد، به ویژه در مورد اشیاء یا نظرات.