معنی فارسی overswing
B1تاب خوردن بیش از حد، به نوعی از حرکات بوجود آمده در هنگام شدید شدن حرکات اشاره دارد.
The act of swinging too far, often leading to loss of control.
- VERB
example
معنی(example):
او تمایل دارد در ضرباتش بیش از حد تاب بخورد و باعث از دست رفتن نشود.
مثال:
He tends to overswing on his shots, causing him to miss.
معنی(example):
تاب خوردن بیش از حد پاندول میتواند بر زمانبندی آن تأثیر بگذارد.
مثال:
The overswing of the pendulum can affect its timing.
معنی فارسی کلمه overswing
:
تاب خوردن بیش از حد، به نوعی از حرکات بوجود آمده در هنگام شدید شدن حرکات اشاره دارد.