معنی فارسی overtight
B1به معنای خیلی تنگ یا محکم بستهشده.
Too tight or securely fastened
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مربوطتنگ شدن طنابها باعث شد که او نتواند بار را بکشد.
مثال:
The overtight ropes made it hard for him to pull the load.
معنی(example):
او در طول پیادهروی متوجه شد که بندهای تنگ برایش ناراحتکننده است.
مثال:
She found the overtight straps uncomfortable during the hike.
معنی فارسی کلمه overtight
:
به معنای خیلی تنگ یا محکم بستهشده.