معنی فارسی overweigh
B1بیش از حد سنگین کردن یا اهمیت دادن به چیزی.
To give too much weight or importance to something.
- VERB
example
معنی(example):
نباید مسائل جزئی را در تصمیمگیریها بیش از حد بررسی کنیم.
مثال:
We should not overweigh minor issues when making decisions.
معنی(example):
او تمایل دارد اهمیت نظر خودش را بیش از حد بسنجد.
مثال:
He tends to overweigh the importance of his own opinion.
معنی فارسی کلمه overweigh
:
بیش از حد سنگین کردن یا اهمیت دادن به چیزی.