معنی فارسی overwhirl
B1چرخش بیش از حد که میتواند به احساس سرگیجه یا عدم تعادل منجر شود.
To whirl or spin excessively.
- VERB
example
معنی(example):
رقاصه به نظر میرسید که بیش از حد چرخیده است، زیرا سریعتر میچرخید.
مثال:
The dancer seemed to overwhirl as she spun faster.
معنی(example):
او بعد از چرخیدن بیش از حد در زمین رقص احساس سرگیجه کرد.
مثال:
He felt dizzy after overwhirling on the dance floor.
معنی فارسی کلمه overwhirl
:
چرخش بیش از حد که میتواند به احساس سرگیجه یا عدم تعادل منجر شود.