معنی فارسی pacificator
B1شخص یا چیزی که آرامشبخش است و به کاهش تنش کمک میکند.
One who brings peace; a peacemaker.
- NOUN
example
معنی(example):
او در طول بحث داغ به عنوان آرام بخش عمل کرد.
مثال:
She acted as a pacificator during the heated debate.
معنی(example):
در درگیریها، اغلب به یک آرامبخش نیاز است تا مسائل را حل کند.
مثال:
A pacificator is often needed in conflicts to help resolve issues.
معنی فارسی کلمه pacificator
:
شخص یا چیزی که آرامشبخش است و به کاهش تنش کمک میکند.