posteriorically
به طور پسینی، روشی که در آن نتایج یا تئوریها بر اساس مشاهدات تجربی تحلیل میشوند.
posterioristic
پسینگرا، به رویکردی اشاره دارد که بر تجربیات و دیدگاههای بعدی تمرکز میکند.
posterioristically
به شکل پسینگرا، به نوعی از تفکر یا رویکرد اشاره دارد که بر مراحل و تجربیات بعدی تمرکز دارد.
posteriority
پسینی، به معنای وضعیت یا مرحلهای که پس از چیزی دیگر قرار دارد.
posteriorly
به طور پشتی، به موقعیتی در سمت پشت یا عقب اشاره دارد.
posteriormost
پشتیترین، به موقعیتی در دورترین نقطه از جلو اشاره دارد.
posteriorums
پسینیها، به اجزایی در زبان یا موضوعی که به مراحل بعدی اشاره دارد، گفته میشود.
posterish
دارای ویژگیهای بصری مانند پوستر، به ویژه در طراحی یا زیباییشناسی.
posterishness
کیفیت یا ویژگیهای پوسترگونه، به ویژه در طراحی یا ارائه.
posterist
شخصی که به طراحی یا تولید پوسترها میپردازد.
posterities
نسلهای آینده، به ویژه در زمینه تاریخی یا فرهنگی.
posterization
فرآیند سادهسازی یک تصویر، بهویژه توسط تکنیکهای طراحی گرافیک.
posterodorsad
به معنای موقعیت یا حرکتی در سمت پشتی و بالایی در ارگانها یا اعضای بدن.
posterodorsal
منطقهای در پشت و بالای یک ساختار، معمولاً در زمینه آناتومی.
posterodorsally
به طرز حرکتی در سمت پشتی و بالایی، به ویژه در موجودات زنده.
posteroexternal
به ناحیه یا جنبهای در سمت خارجی و پشتی یک ساختار اشاره دارد.
posterointernal
به ناحیه یا جنبهای در سمت داخلی و پشتی یک ساختار اشاره دارد.
posterolateral
پشتی جانبی، اصطلاحی در آناتومی که به قسمتی در پشت و سمت جانبی یک ساختار اشاره دارد.
posteromedial
پشتی میانی، ارجاع به ناحیهای در پشت و میانه یک ساختار آناتومیکی.
posteromedian
پشتی میانه، اشاره به ناحیهای خاص در پشت و میانه یک ساختار آناتومیکی.
posteromesial
پشتی میسالی، به محل خاصی در پشت و نزدیک به خط میانه یک ساختار آناتومیکی اشاره دارد.
posterosuperior
پشتی فوقانی، به محل خاصی در پشت و بالای یک ساختار آناتومیکی اشاره دارد.
posteroterminal
بخشی از یک ساختار که در انتهای آن قرار دارد و مرتبط با پایداری است.
posteroventral
منطقهای در بدن که در سمت پشت و پایین یک ساختار قرار دارد.
posteruptive
مرحلهای در فعالیت آتشفشان که پس از فوران اصلی اتفاق میافتد.
postesophageal
منطقهای که در پشت مری قرار دارد و در آن رگهای خونی مهمی وجود دارد.
posteternity
مفهومی فلسفی درباره حالتی که پس از مرگ و جاودانگی وجود دارد.
postethmoid
استخوان پوست اتیوئید، استخوانی است که در قسمت پشتی حفره بینی قرار دارد و در آناتومی جمجمه مورد بررسی قرار میگیرد.
postexilian
دورهای که پس از تبعید مردم یهود به بابل اتفاق میافتد و بسیاری از تغییرات فرهنگی و اجتماعی را شامل میشود.
postexilic
به دورهای اشاره دارد که پس از بازگشت یهودیان از تبعید به بابل صورت میگیرد و شامل تجدید فرهنگ و مذهب است.
postexist
به معنای ادامه زندگی و تأثیرگذاری بر دنیا حتی پس از مرگ انسان است.
postexistence
وجود پس از مرگ، به تئوریها و باورهایی اشاره دارد که به زندگی یا آگاهی پس از فوت انسان مربوط میشود.
postexistency
این واژه به حالات و شرایطی اشاره دارد که پس از وجود فیزیکی انسانها میتواند وجود داشته باشد.
postexistent
پس از وجود به وضعیتی اشاره دارد که پس از یک وجود، اعم از فیزیکی یا معناشناختی اتفاق میافتد.
postexpressionism
جنبش هنری که به دنبال اکسپرسیونیسم به وجود آمده و ویژگیهای خاص خود را دارد.
postexpressionist
نسبت به هنرمند یا اثری که از جنبش پست اکسپرسیونیسم الهام گرفته است.