pulsimeter
دستگاهی که برای اندازه‌گیری تپش قلب یا نبض طراحی شده است.
pulsion
فشار یا تمایلی برای حرکت به سمت عمل، هدف یا نتیجۀ خاص.
pulsions
قابلیت‌هایی یا تمایلاتی که منجر به عمل یا رفتار می‌شوند.
pulsive
مربوط به یا دارای خصوصیات پالس یا تپش، غالباً برای توصیف چیزهای پویا یا زنده استفاده می‌شود.
pulsojet
پولسوجت، موتوری که با ایجاد پالس‌های هوا کار می‌کند و معمولاً در فضاپیماها و وسایل نقلیه جت استفاده می‌شود.
pulsojets
پولسوجت‌ها، گونه‌های مختلفی از موتورهای جت که بر اساس اصول پالس‌دهی هوا عمل می‌کنند.
pulsometer
پولسومتر، دستگاهی برای اندازه‌گیری ضربان قلب که معمولاً در مراقبت‌های بهداشتی استفاده می‌شود.
pulsus
پولسوس، اصطلاحی پزشکی برای توصیف ضربان قلب، به ویژه در ارتباط با بررسی‌های بالینی.
pultaceous
پلتاسئوس، واژه‌ای که به بافت نرم و مرطوب اشاره دارد، به ویژه در مورد غذا یا خاک.
pulton
پولتون، واحد وزن که دارای کاربردهای خاص در برخی فرهنگ‌ها و تاریخ است.
pultost
پولتست، نوعی پنیر نرم و خوشمزه، معمولاً از شیر گاو یا گوسفند تهیه می‌شود و طعمی خاص دارد.
pultun
پولتُن، ابزاری کوچک و دستی برای کاشت و باغبانی که معمولاً در کارهای باغی به کار می‌رود.
pulture
پولتر، فرایندی که در آن زمین برای زراعت آماده می‌شود و باعث بهبود بستر کشت می‌گردد.
pulu
پولو، یک غذای پایه‌ای که معمولاً با برنج و گوشت یا سبزیجات آماده می‌شود و در فرهنگ‌های مختلف مختلف است.
pulv
پولف، پودری بسیار ریز که معمولاً در تهیه غذا و شیرینی‌ها به کار می‌رود.
pulverable
قابل پودر شدن، به موادی اشاره دارد که می‌توان آنها را به راحتی به پودر تبدیل کرد.
pulverableness
پودرپذیری به قابلیت یک ماده برای تبدیل شدن به پودر اشاره دارد.
pulveraceous
پودرآلود به موادی اطلاق می‌شود که دارای بافتی شبیه به پودر هستند.
pulverant
پودرکننده به موادی گفته می‌شود که قابلیت پودر کردن یا خرد کردن دارند.
pulverate
پودر کردن به معنای خرد کردن یک ماده به حالت پودر است.
pulverated
پودر شده به شکلی اطلاق می‌شود که در آن ماده به حالت پودر در آمده باشد.
pulverating
پودر کردن به فرآیند تبدیل یک ماده به پودر اشاره دارد.
pulveration
پودر کردن، عمل تبدیل مواد به پودر یا ذرات ریز.
pulvereous
پودری، به ویژگی یا حالتی گفته می‌شود که مانند پودر باشد.
pulverescent
پودری‌شونده، به حالتی از مواد اشاره دارد که به راحتی به پودر تبدیل می‌شود.
pulverin
پودر، به نوعی مواد منفجره گفته می‌شود که به صورت پودر یا ذرات ریز است.
pulverine
پودر، به خصوص به نوع خاصی از پودر اشاره دارد که در صنایع شیمیایی کاربرد دارد.
pulverisable
قابل پودر کردن، به موادی اشاره دارد که با استفاده از فشار یا نیرو به پودر تبدیل می‌شوند.
pulverisation
پودر شدن یا آسیاب کردن، فرآیندی که در آن ماده جامد به ذرات ریز تبدیل می‌شود.
pulveriser
دستگاهی که برای پودر کردن مواد استفاده می‌شود.
pulverizable
قابل پودر شدن، به معنای این که یک ماده می‌تواند به ذرات ریز تبدیل شود.
pulverizate
پودر یا ذراتی که از طریق فرآیند پودر شدن تولید شده‌اند.
pulverization
پودر سازی، فرآیندی که در آن مواد به ذرات ریز تبدیل می‌شوند.
pulverizator
دستگاهی که برای پودر کردن مواد استفاده می‌شود.
pulverizer
دستگاهی که برای خرد کردن و پودر کردن مواد مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد.
pulverous
دارای بافتی پودری و نرم است.
pulverulence
حالتی که ماده‌ای به صورت پودر یا دانه های ریز درآید.
pulverulently
به صورت پودری و نرم، به نحوی که به راحتی پخش شود.
pulvic
مربوط به پلوی یا در ارتباط با مواد ارگانیک و رسوبات است.
pulvillar
مربوط به غشای پودری یا پوشش نرم در برخی از ساختارهای خاک.