reapproved
تأیید مجدد شده، وضعیتی که در آن چیزی دوباره تأیید شده است.
reapproving
تأیید مجدد کردن، فرایند تأیید دوباره یک چیز.
rearanged
دوباره چیده شده، به وضعیتی اشاره دارد که چیزی به طور متفاوتی مرتب شده است.
rearanging
دوباره چیدن، عمل تغییر ترتیب یا آرایش چیزی.
rearbitrate
دوباره داوری کردن، به معنای بررسی مجدد یک مورد یا مسئله به منظور اطمینان از درستی و عدل در تصمیم‌گیری.
rearbitrated
به معنای این است که یک پرونده یا موضوع خاص به طور مجدد مورد داوری قرار گرفته است.
rearbitrating
عملی است که طی آن یک تصمیم داوری دوباره بررسی می‌شود.
rearbitration
فرآیند دوباره داوری یک موضوع به منظور رسیدن به توافق یا حل یک اختلاف.
reardoss
به‌روزرسانی یا ارتقاء یک سیستم یا فناوری به منظور افزایش کارایی.
rearer
فردی که مسئول پرورش و نگهداری از حیوانات یا گیاهان است.
rearers
کسانی که حیوانات یا گیاهان را پرورش می‌دهند یا به طور کلی افرادی که مسئولیت یک پروژه را بر عهده دارند.
reargue
دوباره به بحث یا مجادله درباره یک موضوع یا مورد خاص.
reargued
فعل گذشته 'دوباره بحث کردن' که به حالتی اطلاق می‌شود که در آن کسی دوباره به بحث در مورد یک موضوع می‌پردازد.
reargues
فعل حال 'دوباره بحث کردن' که به حالتی اطلاق می‌شود که کسی در حال حاضر به آن عمل می‌پردازد.
rearguing
فعل حاضر 'دوباره بحث کردن' که به حالتی اطلاق می‌شود که در آن کسی در حال حاضر به بحث در مورد موضوعی می‌پردازد.
reargument
عمل دوباره بحث کردن یا مطرح کردن موضوعی به طور مجدد.
rearhorse
اسب عقب، اصطلاحی در کشاورزی که به نوعی اسب اشاره دارد که برای کارهای زراعی مانند شخم زدن استفاده می‌شود.
rearii
رئاری به گروهی از اسب‌ها اشاره دارد که معمولاً برای کارهای خاص یا مسابقات تربیت شده‌اند.
rearisal
حرکت بازگشت، اصطلاحی در سواری است که به نحوه بازگشت یا چرخش اسب اشاره دارد.
rearise
بازگرداندن اسب، اشاره به عمل تغییر دادن وضعیت اسب به حالت عادی بعد از تمرین یا فعالیت.
rearisen
دوباره بلند شدن، به عمل بلند شدن از زمین اشاره دارد، به ویژه پس از سقوط یا زمین خوردن.
rearising
بلند شدن دوباره، اشاره به عمل بازگشت به حالت ایستاده، به ویژه در مورد اسب‌ها.
rearly
به ندرت، به‌ندرت اتفاق می‌افتد یا انجام می‌شود
rearling
ایستادن بر روی پاهای عقبی، مخصوصاً به دلیل هیجان یا ترس
rearmice
ساخت و طراحی نوعی ماکت یا ابزار به اصطلاح ریرموس
rearmouse
منظور از ریرموس تغییر یا تنظیم مجدد؛ به ویژه در پیوند با کامپیوتر
rearose
مجدد به وجود آمدن یا به سطح برگشتن، مخصوصاً در مورد ایده‌ها یا موضوعات
rearousal
به وجود آمدن دوباره احساس یا حالت، بیداری مجدد
rearouse
دوباره بیدار کردن، احیاء کردن یک حس یا علاقه‌ای که قبلاً وجود داشته است.
rearoused
دوباره بیدار شده، حالتی که در آن یک حس یا علاقه پس از مدت‌ها دوباره فعال می‌شود.
rearouses
دوباره بیدار می‌کند، به معنای احیای حس یا علاقه‌ای در افراد به طور مکرر.
rearousing
دوباره بیدار کردن، در حال احیا کردن یک حس یا علاقه، به طور فعال.
rearray
دوباره چیدن، به معنای مرتب کردن یک چیز به شکل جدید یا متفاوت.
rearrangeable
قابل تغییر، به معنای اینکه چیزی می‌تواند دوباره به شکل و ترتیب دیگری چیده شود.
rearranger
مرتبت‌کننده، شخص یا چیزی که به بهینه‌سازی یا سازمان‌دهی مجدد اجزا کمک می‌کند.
rearrival
بازگشت مجدد، ورود دوباره به مکانی یا وضعیت.
rearrive
دوباره رسیدن، به معنی ورود مجدد به یک مکان.
rearticulate
دوباره بیان کردن، مجدداً روشن کردن یا اصلاح کردن سخن یا بیان.
rearticulated
دوباره بیان شده، به معنی اصلاح یا روشن‌سازی مجدد اطلاعات.
rearticulating
در حال دوباره بیان کردن، به عمل اصلاح یا روشن‌سازی مجدد یک بیان اشاره دارد.