recordative
ایجاد یا مربوط به ثبت، به ویژه در زمینه‌های تحقیق و جمع‌آوری داده‌ها.
recordatively
به طوری که اطلاعات به صورت رکورد موجود باشد یا به ثبت رسیده باشد.
recordatory
مربوط به ثبت یا ضبط اطلاعات.
recordedly
به صورت ثبت شده یا ضبط شده.
recordless
بدون ثبت یا ضبط.
recordsize
حجم یا اندازه اطلاعات ثبت شده.
recoronation
عمل یا فرآیند دوباره به سلطنت نشاندن.
recorporify
دوباره به شرکتی با ساختار مناسب تبدیل کردن، رایج در دنیای کسب و کار به منظور بهبود ساختار حقوقی و مالی.
recorporification
فرآیند دوباره به شرکتی با ساختار مناسب تبدیل کردن، اشاره به تغییرات در ساختار سازمانی.
recorrect
دوباره اصلاح کردن، تصحیح مجدد خطاها یا نادرستی‌ها.
recorrection
فرآیند اصلاح مجدد، اشاره به اقدامات لازم برای تصحیح دقیق.
recorrupt
دوباره خراب شدن، در زمینه فایل‌ها و داده‌ها به معنای فساد مجدد اطلاعات.
recorruption
خراب شدن مجدد، اشاره به مشکلات پایداری در سیستم‌ها و داده‌ها.
recost
محاسبه مجدد هزینه‌ها در یک پروژه یا فعالیت، به منظور تطابق با شرایط جدید یا بودجه‌های محدود.
recostume
تغییر لباس یا لوازم مربوط به یک شخصیت یا نقش، به ویژه در تئاتر و نمایش.
recostumed
عمل تغییر لباس یا لوازم به صورت قبلی، معمولاً در زمینه تئاتر یا نمایش.
recostuming
عمل تغییر لباس و لوازم به منظور تطابق با نمایش یا نقش، که بخشی از فرآیند نمایشی است.
recounsel
عمل مشاوره مجدد، به ویژه در پاسخ به تغییرات در شرایط یا اطلاعات.
recounseled
تجربه مشاوره مجدد در پاسخ به شرایط جدید یا اطلاعات تازه.
recounseling
مشاوره مجدد به معنای ارائه خدمات مشاوره‌ای دوباره برای کمک به فرد در پردازش و حل مسائل احساسی یا روانی است.
recountable
قابل بازگو کردن به معنای این است که چیزی به قدری ساده یا روشن است که می‌توان آن را به راحتی توصیف یا روایت کرد.
recountal
بازگویی به معنای روایت یا توصیف کردن یک واقعه یا تجربه است.
recountenance
رفتار به معنای حالت و نحوهٔ ابراز احساسات یا واکنش‌ها در یک موقعیت خاص است.
recounter
بازگوکننده به معنای فردی است که داستان‌ها یا وقایع را روایت می‌کند.
recountless
بی‌شمار به معنای تعداد بسیار زیاد و قابل شمارش نیست.
recountment
شرح مجدد، بازگو کردن یا توصیف یک رویداد یا مسئله به شکل دقیق و واضح.
recoupable
قابل جبران، به معنای اینکه می‌توان زیان یا هزینه‌ای را با استفاده از روش‌های معین بازپس‌گرفت.
recoupe
جبران کردن، بازپس‌گرفتن یا جبران خسارات یا هزینه‌ها.
recouper
بهبود یافتن، بازگشت به حالت نرمال پس از بیماری یا آسیب.
recouple
دوباره پیوستن یا بازگرداندن دو یا چند چیز به یکدیگر.
recoupled
پیوسته دوباره، به معنای اینکه دو یا چند چیز دوباره به هم متصل شده‌اند.
recouples
دوباره با یکدیگر بودن، به رابطه قبلی بازگشتن.
recoupling
عمل یا وضعیت دوباره به یکدیگر پیوستن.
recoupment
عمل یا فرآیند بازپس‌گیری یا جبران کردن.
recour
مراجعه کردن یا با کسی تماس گرفتن در زمان نیاز.
recours
چاره، گزینه‌ای که برای حل یک مشکل انتخاب می‌شود.
recoverability
قابلیت بازیابی یا جبران کردن.
recoverableness
قابلیت بازیابی به معنی امکان بازگرداندن یا برگشت دادن چیزی به حالت قبلی آن است.
recoverance
بازیابی به معنی فرآیند یا نتیجه بازگشت به حالت اولیه یا بهبود است.
recoveree
بازیابنده به فردی اطلاق می‌شود که در حال بهبودی یا بازگشت به سلامت است.