apaesthetize
آپستیاز کردن به معنای افزایش توان حسی یا درک حسی یک فرد از طریق تأثیرات خاص است.
apaestically
به صورت آپستی، یعنی به روشی که حس و درک بیشتری را تحریک کند.
apagoge
آپلاگ، نوعی استدلال است که با توجه به واقعیت‌ها و ثبوت‌ها باعث بروز تردید یا بحث در مخاطب می‌شود.
apagoges
آپلاگ‌ها، شکل‌های مختلف استدلال هستند که می‌توانند برای ایجاد تردید استفاده شوند.
apagogic
روش‌های آپلاگیک به شیوه‌های استدلالی اشاره دارند که برای چالش مطرح کردن تفکر سنتی کاربرد دارند.
apagogical
بحث‌های آپلاگیکال به نوعی گفت‌وگو اشاره دارد که تجزیه و تحلیل عمیق و انتقادی را تشویق می‌کند.
apagogically
به شیوه‌ای استدلالی که از طریق استثنا کردن مثال‌ها یا موارد خاص به یک نتیجه کلی می‌رسد.
apagogue
شخصی که دیگران را هدایت می‌کند، به ویژه در زمینه‌های فکری یا معنوی.
apay
پرداخت دین یا بدهی، معمولاً از طریق انجام کار یا هزینه کردن منابع مالی.
apayao
سنت یا مراسم خاصی که به یاد و احترام به اجداد یا نیاکان برگزار می‌شود.
apaid
به وضعیتی اشاره دارد که شخص به اندازه کافی برای کاری که انجام می‌دهد، حقوق دریافت نمی‌کند.
apair
بهتر کردن یا اصلاح کردن رابطه یا وضعیت.
apaise
آرام کردن، تسکین دادن یا نرم کردن احساسات یا رفتار کسی.
apalachee
قبیله‌ای از بومیان آمریکا که در جنوب شرقی ایالات متحده زندگی می‌کردند.
apalit
تکنیکی در هنر و مجسمه‌سازی که با شیوه‌های خاص ایجاد می‌شود.
apama
رقصی سنتی که در بعضی مناطق بومی اجرا می‌شود.
apanaged
احساس خاصی که در آن فرد مورد توجه و حمایت ویژه قرار می‌گیرد.
apanaging
عملی که در آن منابع یا منافع به افراد خاصی تخصیص می‌یابد.
apandry
اپاندری، بخشی از رشته زیست‌شناسی که به بررسی و توضیح جنبه‌های خاصی از گونه‌ها می‌پردازد.
apanteles
آپانتل‌س، یک نوع پارازیت که در کنترل جمعیت آفات نقش دارد.
apantesis
آپانتس، یک تکنیک بلاغی که برای تأکید بر نکات خاص به کار می‌رود.
apanthropy
آپانتروپی، دیدگاه خاصی به رفتار انسانی که شامل عواطف و روانشناسی می‌شود.
apanthropia
آپانتروپی، حالتی که در آن فرد احساس بی‌ارتباطی و انزوا می‌کند.
apar
آپار، ابزاری برای هدایت و یا نقشه برداری در مسیرها.
aparai
آپارای نوعی ماهی است که در رودخانه‌ها و آب‌های شیرین آمریکای جنوبی یافت می‌شود.
aparaphysate
آپارافیسیته نوعی ترکیب شیمیایی یا ماده است که در آزمایش‌ها و تحقیقات علمی استفاده می‌شود.
aparavidya
آپاراودیا به معنای دانش ناقص یا دنیوی در فلسفه هند است.
apardon
اپاردا به معنای عذرخواهی یا قبول اشتباهات است.
aparejo
آپاره‌خوش به معنای مجموعه وسایلی است که برای سوارکاری بر روی حیوانات استفاده می‌شود.
aparejos
آپاره‌خوش‌ها مجموعه‌ای از وسایل هستند که برای سوارکاری استفاده می‌شوند.
apargia
آپارجیا به معنی بی‌تفاوتی یا عدم توجه به موضوعات خاص است.
aparithmesis
آپاریتمزیس به عمل شماره‌گذاری یا شمارش اقلام اشاره دارد.
apartado
آپارتادو به معنای یک آدرس پستی خاص در مناطق روستایی است.
aparthrosis
آپارتروز به معنای مفصل بدون تماس مستقیم استخوان‌هاست.
apartmental
آپارتمان‌نشینی به معنای زندگی یا ساختار در محیط‌های آپارتمانی است.
apasote
آپاسوت به معنای گیاهی با خواص دارویی خاص است.
apass
قبول شدن، به معنی پذیرفته شدن در یک آزمون یا ارزیابی.
apast
گذشته، زمانی که دیگر وجود ندارد و اتفاقات آن رخ داده است.
apastra
یک اصطلاح فنی یا علمی که ممکن است در زمینه‌های خاص استفاده شود.
apastron
نقطه‌ای در مدار که جسم از مرکز جرم دورترین فاصله را دارد.