fluellin
گیاهی که به خاطر خواص دارویی و زیبایی شناخته میشود.
fluellite
معدن نادری که معمولاً در نواحی آتشفشانی وجود دارد.
flueman
شخصی که خدمات مربوط به بهداشت و درمان آنفولانزا را ارائه میدهد.
fluemen
فلومن، واژهای که به نمایندگان یا رهبران اشاره دارد. این کلمه بیشتر در متنهای ادبی و قدیمی استفاده میشود.
fluencies
تسلط، مهارت در صحبت کردن به طرز روان و بیخطا. این واژه معمولاً در یادگیری زبانها به کار میرود.
fluentness
تسلط، اشاره به مهارت در استفاده روان و بینقص از زبان در گفتار یا نوشتار.
fluer
فلور، واژهای برای اشاره به مثالهای زیبایی و طراوت در ادبیات و شعر.
flueric
فلوریک، اشاره به ویژگیهای مرتبط با زیبایی و تمایلات طبیعی در طراحی یا هنر.
fluerics
فلوریک، بررسی اصول زیباییشناسی و طراحی بهویژه در هنر.
fluework
کارهای انجام شده بر روی دودکش برای بهبود تهویه و تصفیه هوا.
fluffer
شخصی که برای بهبود ظاهر یا راه و روش یک فرد یا شی کار میکند، به ویژه در صنعت سینما.
fluffily
به شکل نرم و پفکی، به لحاظ ظاهری یا کلامی.
fluffiness
حالت نرم و پفکی چیزی، به ویژه در مورد غذاها یا منسوجات.
flugel
نوعی ساز برنجی که شبیه به ترومپت است ولی صدای ملایمتری دارد.
flugelman
فردی که ساز فلگل را مینوازد، بهویژه در گروههای موسیقی.
flugelmen
فلگلمان، لغتی در زبان آلمانی، به معنی سرباز یا نیروی نظامی است که معمولاً در گروههای مخصوصی خدمت میکنند.
fluible
فلویبل به معنای قابل تغییر یا قابل انعطاف است و معمولاً در مواد و ترکیبات شیمیایی به کار میرود.
fluidacetextract
استخراج فلوداسیت، مادهای عمومی در داروها و داروهای طبیعی است که از ترکیبات مایع تهیه میشود.
fluidal
فلودال به حرکت یا ساختاری اشاره دارد که شبیه به مایعات است و معمولاً در هنر و علم به کار میرود.
fluidally
فلودال به معنای به شکل مایع یا با نرمی و ریزهکاری خاص، به ویژه در حرکات و گفتار اشاره دارد.
fluidextract
استخراج مایع به مواد فعال در گیاهان اشاره دارد که در داروها و درمانهای طبیعی استفاده میشود.
fluidglycerate
فلودگلیسرات، مادهای شیمیایی که در برخی فرآیندها به کار میرود.
fluidible
قابل جریان، به حالتی اطلاق میشود که یک ماده میتواند مانند مایع رفتار کند.
fluidic
فلوئیدیک، مربوط به جریان مواد یا مایعات در علم و مهندسی.
fluidify
مایع کردن، تبدیل یک وضعیت جامد به مایع.
fluidification
سیالسازی، فرآیند تبدیل یک ماده به حالت مایع یا جریاندار.
fluidified
سیالشده، حالتی که یک ماده به مایعی جریاندار تبدیل شده است.
fluidifier
مایعکننده، مادهای که برای کاهش غلظت یک مایع اضافه میشود.
fluidifying
سیال کردن، تبدیل یک ماده جامد یا نیمهجامد به حالت مایع.
fluidimeter
مایعسنج، دستگاهی که برای اندازهگیری جریان مایعات به کار میرود.
fluidisation
سیالسازی، فرآیند تبدیل مواد جامد به حالت مایع یا سیال.
fluidiser
مایعکننده، دستگاهی که برای افزایش سیالیت و جریان پذیری مواد جامد به کار میرود.
fluidism
سیالیت، بنیادی در علم که به مطالعه رفتار و خواص مایعات و گازها میپردازد.
fluidist
فلوئیدشناس، فردی که به مطالعه و بررسی رفتار سیالات میپردازد.
fluidities
سیالیتها، ویژگیهای مختلف سیالات که نشان دهنده توانایی آنها در حرکت و تغییر شکل است.
fluidization
سیالسازی، فرآیندی که در آن مواد جامد به یک حالت سیال تبدیل میشوند.
fluidizer
سیالساز، وسیلهای که به فرآیند سیالسازی کمک میکند.
fluidmeter
فلومتر، ابزاری برای سنجش نرخ جریان سیالات.
fluidness
سیالیت، ویژگیای که نشاندهنده توانایی جریان و تغییر شکل یک ماده است.
fluidrachm
فلودراخما نوعی سکه نقرهای است که در یونان باستان ضرب شده و از نظر وزن و ارزش مبادلاتی مهم بوده است.