fuchsines
فوکسین‌ها، رنگدانه‌هایی که در فرآیند رنگرزی استفاده می‌شوند.
fuchsinophil
فوکسنوفیل، سلول‌هایی که به رنگ فوکسین تمایل دارند.
fuchsinophilous
فوشینوفیلا به ارگانیسم‌هایی اطلاق می‌شود که به رنگ فوشین علاقه‌مند و در محیط‌هایی که این رنگ وجود دارد رشد می‌کنند.
fuchsins
فوشین‌ها نوعی رنگ مصنوعی هستند که در علوم زیستی و شیمیایی برای رنگ آمیزی نمونه‌ها به کار می‌روند.
fuchsite
فوشیت نوعی میکا با رنگ سبز است که به دلیل وجود کروم در ترکیبش این رنگ را می‌گیرد.
fuchsone
فوشون ترکیبی آلی است که در شیمی به کار می‌رود و خواص جالبی دارد.
fucinita
فوسینیتا نوعی تشکیل معدنی خاص است که معمولاً مورد توجه جغرافیدانان قرار می‌گیرد.
fuciphagous
فوسوفاگوس به حیواناتی اطلاق می‌شود که عمدتاً جلبک‌ها را به عنوان منبع غذایی خود استفاده می‌کنند.
fucivorous
فسیوروس به موجوداتی اشاره دارد که از علف‌های دریایی تغذیه می‌کنند.
fucoidal
فکوئیدال به ساختارها یا ویژگی‌های مرتبط با فکوس‌ها اشاره دارد.
fucoideae
فکوییدیه به زیر خانواده‌ای از گیاهان دریایی در رده فکوس‌ها اشاره دارد.
fucoidin
فکوییدین یک ماده‌ی طبیعی است که در بعضی از علف‌های دریایی پیدا می‌شود و خواص ضد التهابی دارد.
fucosan
فکوزان یک پلی‌ساکارید است که در علف‌های دریایی یافت می‌شود و به عنوان ماده‌ی افزودنی غذایی کاربرد دارد.
fucose
فکوز یک قند ساده است که در برخی از گلیکولیپیدها و گلیکوپروتئین‌ها یافت می‌شود.
fucoses
فوکوز، نوعی قند است که در برخی جلبک‌های دریایی و گیاهان دیگر یافت می‌شود.
fucous
فوکوس، نوعی جلبک دریایی است که معمولاً رنگ قهوه‌ای دارد و در بستر دریا رشد می‌کند.
fucoxanthine
فوکوزانتین، رنگدانه‌ای است که در جلبک‌های قهوه‌ای وجود دارد و به رنگ آن‌ها کمک می‌کند.
fucused
فوکوس‌شده، به معنای تمرکز بر روی یک جنبه خاص یا ایجاد یک طرح متمرکز است.
fucuses
فوکوزها به شکل‌های خاصی در طراحی یا هنر اشاره دارد.
fud
فود، اصطلاحی غیررسمی و شوخی‌آمیز برای اشاره به غذا در مکالمه است.
fudder
فدر، به معنای فردی است که در جزئیات موضوعی خیلی حساس و دقیق عمل می‌کند.
fuddlebrained
مغز خرگوش زده، به حالتی اشاره دارد که فرد احساس سردرگمی یا گیجی می‌کند.
fuddledness
سردرگمی، حالتی از آشفتگی و عدم وضوح در تفکر.
fuddlement
سردرگمی، حالتی که فرد از درک اطلاعات یا موقعیتی ناتوان است.
fuddler
فدر، فردی که در تصمیم‌گیری یا عمل دچار سردرگمی می‌شود.
fuder
فدر، به شخصی اطلاق می‌شود که در مسائلی بی‌اهمیت بیش از حد حساس است.
fudger
فاجری به فردی اطلاق می‌شود که به طور غیرمستقیم و با نیرنگ در تلاش است تا کاری را انجام دهد یا از مسئولیت‌های خود فرار کند.
fudgy
فاجی به چیزی اطلاق می‌شود که نرم و غلیظ است، به ویژه در مورد غذاها.
fuds
فود به خوراکی‌ها یا لوازم غذایی اشاره دارد، به طور غیررسمی.
fuegian
فیوجین به قومی اطلاق می‌شود که در منطقه آگدین، در جنوب شیلی و آرژانتین زندگی می‌کند.
fueler
تامین‌کننده سوخت به کسی اطلاق می‌شود که مسئول پر کردن وسایل نقلیه با سوخت است.
fuelers
تامین‌کنندگان سوخت به افراد اشاره دارد که به طور گروهی در تأمین سوخت برای وسایل نقلیه و تجهیزات کار می‌کنند.
fuelizer
فویلایزر به تجهیزاتی گفته می‌شود که برای بهبود عملکرد سوخت و انتشار آن در موتور استفاده می‌شود.
fueller
سوخت‌زن به فرد یا تجهیزاتی گفته می‌شود که سوخت را به وسیله نقلیه یا دستگاه‌ها منتقل می‌کند.
fuellers
سوخت‌زنان به افرادی اطلاق می‌شود که وظیفه پر کردن سوخت را در ایستگاه‌ها یا مکان‌های دیگر دارند.
fuerte
فورته به معنای قوی یا محکم در زبان اسپانیایی است.
fuff
فوف به صدایی اشاره دارد که به واسطه خارج شدن یا ورود هوا تولید می‌شود.
fuffy
فوفی به حالتی نرم و پف‌دار اطلاق می‌شود که معمولاً در مورد حیوانات یا پارچه‌ها کاربرد دارد.
fuffit
صدای کم و نازکی که ممکن است یک حیوان یا شخص در زمان ترس ایجاد کند.
fuffle
وقتی که یک جمعیت یا گروهی به دلیل یک واقعه کوچک بی‌نظم و شلوغ می‌شود.