gesellschaften
گسلیشافت، به سازمانها و انجمنهای اجتماعی در فرهنگ آلمانی اشاره دارد که معمولاً به همکاری و فعالیتهای اجتماعی میپردازند.
geshurites
گشوریها، یک قوم باستانی هستند که در متون مقدس به آنها اشاره شده و دارای تاریخ و فرهنگی قابل تأمل میباشند.
gesith
گسیث، در دوران باستان به افرادی اطلاق میشود که همراه و یار یک حاکم یا شاهزاده بودهاند و معمولاً در جنگها شرکت میکردند.
gesithcund
گسیثکوند به افرادی اطلاق میشود که نه تنها از نظر اجتماعی، بلکه از حیث قانونی و نظامی، جزو نخبگان و جنگجویان بودند.
gesithcundman
گسیثکوندمن به مردانی اطلاق میشود که از تبار اشراف زاده اند و در سطوح عالی اجتماعی فعالیت میکردند.
gesling
گسلینگ به طور خاص به جوانانی اطلاق میشود که در حال یادگیری هنرهای جنگی و آداب اشرافی هستند.
gesnera
گسنرا به گروهی از گیاهان گلدار اطلاق میشود که به طور معمول در نواحی گرمسیری رشد میکنند.
gesneraceae
گسنرائسه به خانوادهای از گیاهان گلدار اطلاق میشود که از جمله آنها میتوان به گسنرا اشاره کرد.
gesneraceous
گسنیراسیوس، مربوط به خانوادهای از گیاهان گلدار که معمولاً در نواحی گرمسیری رشد میکنند.
gesnerad
گسنیراد، نوعی گیاه که به خانواده گسنیراسیوس تعلق دارد.
gesneria
گسنیریا، یک جنس از گیاهان گلدار که به خانواده گسنیراسیوس تعلق دارد.
gesneriaceae
خانواده گسنیراسیوس، خانوادهای از گیاهان گلدار که بیشتر در مناطق گرمسیری یافت میشوند.
gesneriaceous
گسنیراسیوس، صفتی برای توصیف ویژگیهای خاص گیاهان خانواده گسنیراسیوس.
gesnerian
گسنیریان، اشاره به گیاهانی که به خانواده گسنیراسیوس تعلق دارند.
gesning
شکوفایی، زمانی که گلها شروع به باز شدن میکنند و زیبایی خود را نمایان میسازند.
gess
حدس زدن، به معنای تخمین زدن یا حدس زدن یک واقعیت یا رویداد بر اساس شواهد یا اطلاعات محدود.
gessamine
گسامین، گیاهی با گلهای معطر که به عنوان عطر و در باغبانی استفاده میشود.
gesseron
گسروین، نوعی لباس یا پوشش که معمولاً برای مد و جذابیت طراحی شده است.
gest
حرکت یا عمل قابل توجهی که برای نشان دادن نیت یا احساسی انجام میشود.
gestae
حرکات یا تغییرات در بیان یا موقعیت، به ویژه در هنر و طراحی.
gestalten
طراحی کردن، شکل دادن یا ایجاد کردن چیزی به صورت خلاقانه.
gestalter
کسی که در طراحی و شکلدهی به آثار بصری یا محیطی تخصص دارد.
gestaltist
شخصی که بر اصول نظریه گشتالت در روانشناسی تأکید میکند.
gestant
زنی که در حال انتظار برای زایمان است.
gestapo
پلیس مخفی نازی که مسئول سرکوب مخالفان سیاسی بود.
gestapos
گشتاپوها، پلیسهای مخفی نازی که برای سرکوب مخالفان فعالیت میکردند.
gestational
مربوط به بارداری یا دوره بارداری، به ویژه زمانی که به توسعه جنین اشاره دارد.
gestations
مدت زمان بارداری، به ویژه در مورد حیوانات و انسانها.
gestative
مربوط به انتخاب و شکلگیری اولیه یک جنین در دوران بارداری.
gestatory
مربوط به فرآیند بارداری یا نشانههای آن.
gestatorial
مربوط به بارداری و جنین، به ویژه در مورد شرایط و درمانها.
gestatorium
فضایی یا مکان خاص برای مراقبت و حمایت از زنان باردار.
geste
عملی که با هدف نشان دادن احساسات یا حمایت انجام میشود.
gested
از کلمه 'gesture' به معنی حرکتی استفاده میشود که نشاندهنده احساسات یا افکار است.
gesten
به معنای انجام حرکات دست برای بیان احساسات یا تأکید بر صحبتها.
gestening
فعلی که به معنای اشارات و حرکات دستان برای بیان احساسات است.
gester
شخصی که حرکات یا نشانهها را برای روشنتر کردن پیامها به کار میبرد.
gestes
حرکتها یا نشانهها که معمولاً برای بیان احساسات یا چگونگی ارتباط استفاده میشوند.
gestic
حرکتی، مربوط به حرکات یا اشارهها.