atrophy
آتروفی، کوچک شدن یا تضعیف بافت یا اندام، معمولاً به دلیل عدم استفاده.
atropine
آتروپین، دارویی است که معمولاً برای درمان مشکلات قلبی و برخی شرایط پزشکی دیگر استفاده می‌شود.
a trouble shared is a trouble halved
عبارتی که بیان می‌کند تقسیم یک مشکل با دیگران، تاثیر آن را کاهش می‌دهد.
at second hand
به معنای خرید یا استفاده از چیزی که قبلاً توسط شخص دیگری استفاده شده است.
at short notice
عباراتی که به معنای اطلاع یا درخواست سریع و غیر منتظره است.
atsic
سازمانی که برای حمایت از حقوق و منافع بومیان استرالیا ایجاد شد.
at sign
نشانهٔ @، نماد نوشتاری که معمولاً در آدرس‌های ایمیل استفاده می‌شود.
at sixes and sevens
درهم و برهم بودن، وضعیتی که در آن اشیا یا افراد به خاطر عدم سازماندهی درست، در حالتی آشفته قرار دارند.
at someone's back
در کنار کسی، حمایت شده از طرف کسی.
at someone's beck and call
در دسترس و آمادهٔ خدمت به کسی، به طوری که آن شخص می‌تواند هر زمان که خواست از شما استفاده کند.
at someone's command
در خدمت و تحت کنترل کسی بودن.
at someone's disposal
در دسترس کسی برای استفاده یا بهره‌برداری.
at someone's elbow
در کنار یا نزدیک به کسی بودن، به ویژه برای کمک یا حمایت.
at someone's expense
به قیمت دیگری بودن یا سود بردن از ناراحتی یا ضرر کسی.
at someone's feet
به معنای پرستش یا تمجید کردن از کسی، به خصوص در وضعیت آموزش.
at someone's heels
در تعقیب کسی بودن، به خصوص برای نشان دادن وفاداری یا علاقه.
at someone's pleasure
بر اساس تمایل یا اراده دیگران انجام دادن یک عمل.
at source
در نقطه اولیه یا اصلی تولید یا به دست آوردن چیزی.
at speed
در سرعت به این معنی است که چیزی با سرعت زیاد انجام می‌شود.
at stool
اصطلاحی که به معنی نشسته بر روی صندلی یا مبلی استفاده می‌شود.
at strain
در حالت فشار یا تنش، به ویژه به خاطر کار یا شرایط دشوار.
at table
در کنار میز، معمولاً برای صرف غذا یا بحث کردن در مورد چیزهای مهم.
attaboy
تشویق، کلمه‌ای که برای ابراز تحسین به کسی به کار می‌رود.
attacca
عبارت ایتالیایی که به معنای ادامه بدون توقف یا قطع و وصل است، معمولاً در موسیقی به کار می‌رود.
attaché case
کیف دیپلماتیک، وسیله‌ای برای حمل مدارک و اسناد.
attachment
پیوست، شیء یا حسی که به چیزی دیگر وابسته است.
attachment of earnings
توقیف حقوق به معنای قانونی است که به طلبکاران اجازه می‌دهد بخشی از حقوق یک فرد را به‌عنوان پرداخت بدهی از کارفرما دریافت کنند.
attachment parent
پدر و مادر وابسته به طرح تربیتی اشاره دارد که در آن ارتباط عاطفی بین والد و کودک به‌عنوان محور اصلی پرورش کودک در نظر گرفته می‌شود.
attachment parenting
پرورش وابسته به یک روش تربیتی اشاره دارد که در آن علاقه به نزدیکی عاطفی و فیزیکی با کودک وجود دارد.
attack dog
سگ حمله به سگی اطلاق می‌شود که برای حمله یا دفاع آموزش دیده است.
attacker
حمله کننده به فردی اطلاق می‌شود که به کسی یا چیزی حمله می‌کند.
attackman
مهاجم، بازیکنی در ورزش‌هایی مانند لاکروس یا فوتبال که مسئول حمله و گلزنی است.
attagirl
آفرین دختر، عبارتی تشویق‌آمیز برای قدردانی از کار خوب یک دختر یا زن.
attainable
قابل دستیابی، به چیزی اشاره دارد که امکان‌پذیر است و به راحتی می‌توان به آن رسید.
attainder
تحریم، کیفیت از دست دادن حقوق و منزلت بر اثر یک جرم خاص در تاریخ.
attalid
آتالیاد، نام یک سلسله باستانی در یونان است که در شهر پرگامون حکومت می‌کرد.
attap
درج یا گنجاندن اطلاعات نسبت به نقاط کلیدی و مهم.
attendance allowance
نوعی حمایت مالی که به افرادی که باید در جایی حاضر شوند، داده می‌شود.
attendance centre
مرکز حضور، محلی است که افراد برای ثبت‌نام و پیگیری حضور خود در آنجا می‌روند.
attentional
مرتبط با توجه یا تمرکز، به ویژه در زمینه‌های شناختی.