guze
گویزه یک نوع نمایش یا اجرا است که معمولاً در مراسم‌های مهم برگزار می‌شود.
guzerat
گویجرات منطقه‌ای است که به خاطر تولید پارچه‌های با کیفیت معروف است.
guzmania
گویزمانیا یک جنس گیاهی است که شامل انواع مختلف گیاهان گلدار می‌باشد.
guzul
guzul به معنای کناره‌گیری یا شانه خالی کردن از مسئولیت‌ها است.
guzzledom
guzzledom به معنای حالتی از افراط در مصرف چیزها، به‌خصوص غذا یا نوشیدنی، است.
gv
gv به اختصار برای مفاهیم مختلف به کار می‌رود، بسته به زمینه.
gwag
'gwag' به عنوان یک فریاد هیجان یا تعجب به کار می‌رود.
gwantus
gwantus به معنای استراتژی یا روش خاصی برای بهبود شرایط یا کارایی است.
gweduc
gweduc به روش‌های آموزشی نوآورانه و پیشرفته اطلاق می‌شود.
gweduck
گویداک، نوعی صدف بزرگ و خوراکی است که در سواحل اقیانوس آرام یافت می‌شود و معمولاً در آشپزی استفاده می‌شود.
gweducks
گویداک‌ها، صدف‌های بزرگ و خوراکی هستند که معمولاً در گروه‌های بزرگ جمع آوری می‌شوند.
gweducs
گویداک‌ها، به عنوان نوعی صدف بزرگ، در آشپزی‌های منطقه‌ای متفاوت شناخته می‌شوند.
gweed
علف‌زا یا علف، گیاهانی هستند که به طور غیرمطلوب در مکان‌هایی که نباید رشد کنند، ظاهر می‌شوند.
gweeon
گوییون، اصطلاحی برای توصیف صدای بلند و پر سر و صدا است.
gwely
گوئلی، به معنای مکانی برای خواب یا استراحت، معمولاً با راحتی و آسایش همراه است.
gwendolen
گوندولن، نامی از ریشه ولزی که به معنی حلقه‌داری سفید است.
gwerziou
گورزیو، نوعی موسیقی فولکلوریک ولزی که معمولاً در مراسم‌ها اجرا می‌شود.
gwine
گوینی، شکلی غیررسمی و محاوره‌ای از فعل رفتن به معنی 'رفتن' است.
gwiniad
گوینیاد، نوعی ماهی آب شیرین که در رودخانه‌های ولز زندگی می‌کند.
haab
هاب، تقویم خورشیدی در فرهنگ مایا که شامل 18 ماه می‌باشد.
haafs
هافز، یک اصطلاح یا واژه خاص در برخی لهجه‌ها که ممکن است معانی مختلف داشته باشد.
haak
هاک، یک ابزار یا وسیله که برای ماهیگیری استفاده می‌شود.
habab
هباپ، یک اصطلاح یا فعالیت که در جشن‌های محلی به کار می‌رود.
habaera
هابرا، یک مکان یا منطقه معروف به مناظر زیبا و جذاب.
habakkuk
حبقوق، نامی که در متون مذهبی به ویژه کتاب مقدس یافت می‌شود.
habbe
هب، یک نوع رقص یا فعالیت فرهنگی که در برخی زمینه‌ها شناخته شده است.
habble
هُبل کردن، به معنای بی‌مقدمه و نامنظم صحبت کردن یا نشانه‌های بی‌نظمی در گفتگو.
habbub
هَبوب، جریانی از گرد و غبار یا شن که معمولاً در مناطق بیابانی به وجود می‌آید.
habe
داشتن، به معنای دارا بودن یا مالک بودن.
habeas
هَبَس کُرپُس، قانونی که مستلزم ارائه دلایل مشروع برای بازداشت افراد است.
habena
هَبِنا، وسیله‌ای برای هدایت یا حرکت در آب.
habenal
هَبنال، اصطلاحی برای توصیف رویکردی نوآورانه یا خاص.
habenar
هابنار، یک واژه علمی که ممکن است به نوعی گیاه یا موجود اشاره داشته باشد.
habenaria
هابناریا، یک جنس از گیاهان با گل‌های زیبا که متعلق به خانواده ارکیده‌ها است.
habenula
هابنولا، یک ساختار در مغز که در پردازش احساسات و پاداش نقش دارد.
habenulae
هابنولاها، شکل جمع هابنولا که در investigación مغز استفاده می‌شود.
habenular
هابنولار، صفتی که به ویژگی‌های مربوط به هابنولا اشاره می‌کند.
haberdash
هابرداش، فروشگاهی که لوازم خیاطی و پارچه می‌فروشد.
haberdasheress
فروشنده لوازم خیاطی زنانه، به فردی گفته می‌شود که پارچه و لوازم خیاطی می‌فروشد.
haberdine
هابردین یک نوع ماهی است که به عنوان خوراکی تهیه می‌شود.