hemiachromatopsia
همی آکروماتوپسی، یک اختلال بینایی است که باعث می‌شود فرد در درک رنگ‌ها مشکل داشته باشد.
hemiageusia
همی آژئوزیا، اختلالی در درک طعم است که فقط در یک سمت زبان احساس می‌شود.
hemiageustia
همی‌اژستیا به معنای از دست دادن جزئی حس چشایی است که می‌تواند به دلایل مختلف پزشکی ایجاد شود.
hemialbumin
همی‌آلبومین نوعی پروتئین است که در خون وجود دارد و می‌تواند به تحلیل و درمان برخی شرایط پزشکی کمک کند.
hemialbumose
همی‌آلبوموز به محصولی اشاره دارد که از تجزیه آلبومین ناشی می‌شود و در بررسی‌های بیوشیمیایی اهمیت دارد.
hemialbumosuria
همی‌آلبوموزوری به شرایطی گفته می‌شود که در آن همی‌آلبوموز در ادرار موجود است و می‌تواند نشانه‌ای از مشکلات سلامتی باشد.
hemialgia
همی‌آلژیا به احساسی از درد در یک طرف بدن اشاره دارد و ممکن است به دنبال آسیب یا بیماری‌های نورولوژیک ایجاد شود.
hemiamaurosis
همی‌آماوروز به از دست دادن جزئی بینایی در یک چشم اشاره دارد و می‌تواند به دلایل مختلف پزشکی ایجاد شود.
hemiamb
همی‌آم، یک نوع قالب شعری است که در آن یک نیم‌پیمانه به کار می‌رود.
hemiamblyopia
همی‌آمبلیوپیا، نوعی کم‌بینایی است که فقط در نیمی از میدان دید رخ می‌دهد.
hemiamyosthenia
همی‌آمیواستنی، ضعف عضلانی یک‌طرفه در برخی از بیماری‌ها است.
hemianacusia
همی‌آناکوزیا، کاهش شنوایی در یک سمت است که به دلیل آسیب عصبی ایجاد می‌شود.
hemianalgesia
همی‌آنالجسیا، بی‌حسی درد در یک سمت بدن به دلیل آسیب عصبی است.
hemianatropous
همی‌آنتروپوس، به گیاهانی اطلاق می‌شود که در آن‌ها تحریک تقارن متقارن نیست.
hemianesthesia
همی‌آناستزی، از دست دادن حس در نیمی از بدن، معمولاً به دلیل آسیب مغزی یا عصبی.
hemianopic
همی‌آنوپیک، وضعیتی که در آن یک نیمه از میدان دید مختل شده است، معمولاً به دلیل آسیب به مسیرهای بینایی مغز.
hemianoptic
همی‌آنوپتیک، وضعیتی که در آن یک نیمه از میدان بینایی تحت تأثیر قرار می‌گیرد.
hemianosmia
همی‌آنوکمی، عدم توانایی در تشخیص بو در یک طرف بینی.
hemiapraxia
همی‌آپرکسی، ناتوانی در انجام حرکات ارادی به دلیل آسیب به مغز.
hemiascales
همی‌اسکلاها، مقیاس‌ها یا نمودارهایی که معمولاً برای تحلیل داده‌ها در مقیاس‌های غیرمتقارن استفاده می‌شوند.
hemiasci
همیاسکی، نوعی قارچ با ساختار میوه‌ای خاص است و می‌تواند در محیط‌های مختلف رشد کند.
hemiascomycetes
همیاسکومیکت‌ها، گروهی از قارچ‌ها هستند که به طور خاص در انجام فرایند تخمیر شناخته می‌شوند.
hemiasynergia
همیاسینرژی به تعاملات جزئی که می‌تواند بین ارگانیسم‌ها وجود داشته باشد، اشاره دارد.
hemiataxy
همیاتاکسی به وضعیتی از ژنتیک اشاره دارد که در آن برخی از صفت‌ها به طور خاص به ارث می‌رسند.
hemiataxia
همیاتاکسیا به اختلالاتی در هماهنگی و تعادل بدن اشاره دارد.
hemiathetosis
همیاتتوزیس به وضعیت غیرعادی از تنش یا کشش در عضلات اشاره دارد.
hemiatrophy
کاهش اندازه یا حجم یک طرف از بدن نسبت به طرف دیگر، که ممکن است به دلیل آسیب‌های عصبی یا شرایط پزشکی دیگر اتفاق بیفتد.
hemiauxin
نوعی ماده شیمیایی که به تحریک رشد گیاهان کمک می‌کند و شناخته شده به نقش آن در فیزیولوژی گیاهی است.
hemiazygous
وضعیتی سیاهه‌ای در تحقیق ژنتیکی که نشان‌دهنده وجود تنها یک نسخه از یک ژن در موجودات زنده است.
hemibasidiales
ترتیبی از قارچ‌ها در بیولوژی که به لحاظ ساختار و ویژگی‌های تولید مثل متفاوت هستند.
hemibasidii
کلاسی از قارچ‌ها که ویژگی‌های خاصی در ساختار تولید مثل دارند و باسیدی‌های آنها کامل نیستند.
hemibasidiomycetes
گروهی از قارچ‌ها که از نظر بیولوژیکی و تکاملی ویژگی‌های خاصی دارند و به روش‌های غیرمعمول تولید مثل می‌کند.
hemibasidium
همی‌بازیدیوم، ساختار میکروسکوپی در برخی از قارچ‌ها که در تولید هاگ‌ها نقش دارد.
hemibathybian
همی‌باثیابیان، یک طبقه‌بندی علمی از گونه‌های دریایی بر اساس محیط زندگی آنها.
hemibenthic
همی‌بنتیک، به ارگانیسم‌هایی اطلاق می‌شود که در بستر اقیانوس یا در نزدیکی آن زندگی می‌کنند.
hemibenthonic
همی‌بنتونیک به جامعه‌ای از موجودات زنده در بستر آب اشاره دارد.
hemibranch
همی‌برنچ، ساختاری که در برخی از آبزیان برای تنفس وجود دارد.
hemibranchiate
همی‌برنشیات به موجوداتی اشاره دارد که گلوهای ناقص یا نیمه‌توسعه یافته دارند.
hemibranchii
هیمیبرنکی‌ها به گروهی از آبزیان اطلاق می‌شود که دارای برانش‌های نیمه توسعه‌یافته هستند.
hemic
هیمیک به ترکیبات و ساختارهای نیمه و مرتبط اشاره دارد.