horsemonger
اسبفروش، شخصی که اسبها را خرید و فروش میکند.
horsenail
میخ اسب، میخی است که برای محکم کردن نعل به پاهای اسب استفاده میشود.
horsepipe
لوله اسب، ابزاری برای تامین آب برای اسبها.
horseplayful
بازیگوشی اسب، به رفتارهای بازی و پرجنبوجوش یک اسب اشاره دارد.
horsepowers
واحدی برای اندازهگیری قدرت موتور، نشان میدهد که یک موتور چه مقدار کار میتواند انجام دهد.
horsepox
بیماری ویروسی در اسبها که باعث بروز ضایعات پوستی میشود.
horser
فردی که بهطور ویژه به تربیت و نگهداری از اسبها میپردازد.
horseshoed
عملی که به آن نعل زدن به پای اسب گفته میشود.
horseshoeing
فرایند نعل زدن به اسب که نیاز به مهارت و دقت دارد.
horseshoer
حیوانساز، فردی است که وظیفه نصب و نگهداری سمهای اسب را بر عهده دارد.
horseshoers
حیوانسازان، افرادی هستند که وظیفه نصب و نگهداری سمهای اسبها را انجام میدهند.
horseshoing
حیوانسازی، فعل نصب و نگهداری سمهای اسب است.
horsetongue
آهنگ اسب، نوعی اصطلاح است که به آهنگی اشاره دارد که ممکن است با اسبها مرتبط باشد.
horsetown
شهر اسب، به محلی گفته میشود که معمولاً به اسبها و فرهنگ مربوط به آنها مرتبط است.
horsetree
درخت اسب، به درختی اشاره دارد که ممکن است به نوع خاصی از درختان مربوط به فرهنگ خ horseها اشاره کند.
horseweed
نوعی گیاه که در مزارع به عنوان علف هرز شناخته میشود.
horsewood
چوبی که از درختان خاصی به دست میآید و معمولاً در صنایع دستی و نجاری استفاده میشود.
horsfordite
یک کانی نادر با خصوصیات خاص که در زمینشناسی جالب است.
horsify
اسبوار کردن، به معنای اضافه کردن عناصری مرتبط با اسبها به یک محیط یا شیء.
horsyism
فرهنگ و عادات مربوط به عشق و علاقه به اسبها و زندگی با آنها.
horste
اسب، حیوانی چهارپاست که معمولاً برای سوارکاری یا کارهای کشاورزی استفاده میشود.
horstes
چندین اسب، حیوانات چهارپایی که معمولاً در گروهها نگهداری میشوند.
hort
باغچه، فضایی بیرونی برای کاشت گلها و گیاهان.
hortation
سخنرانی یا بیانیهای برای تشویق دیگران به عمل یا تغییری خاص.
hortative
تشویقآمیز، نوعی لحن یا بیانی است که به منظور تشویق یا تحریک دیگران به عمل یا رفتاری خاص استفاده میشود.
hortatively
به طرز تشویقآمیز، به نحوی که حاوی تقاضا یا تحریک به عمل باشد.
hortator
تشویقکننده، شخصی که دیگران را به عمل یا فعالیت خاصی ترغیب میکند.
hortatorily
به صورت تشویقکننده، با لحن یا روشی که موجب تحریک به عمل شود.
hortense
هورتنس، نام نوعی گیاه و گلدار است که در باغها به خاطر زیباییاش کشت میشود.
hortensial
مربوط به گیاهان یا گلهای هورتنس، به ویژه در زمینه زیبایی و طراحی باغ.
hortensian
هورتنسیایی، متعلق به گیاهان از جنس هورتنسیا که معمولاً به خاطر زیبایی و رنگهای زندهاش کشت میشود.
hortesian
هورتزین، رویکردی در باغبانی که به زیستمحیطی بودن و پایداری توجه دارد.
hortyard
حیاط باغبانی، فضای باز در یک باغ که مخصوص کشت گیاهان و سبزیجات است.
horticultor
باغدار، شخصی که در زمینهٔ کشت گیاهان، بهویژه میوه و گل، تخصص دارد.
horticulturally
بهصورت باغبانی، مرتبط با علم و هنر کشت گیاهان بهویژه در زمینهٔ زراعت و باغبانی.
hortite
هورتی، مادهٔ معدنی که اغلب در رسوبات خاص یافت میشود و ممکن است ویژگیهای خاصی داشته باشد.