lockram
رام قفل، جزء اساسی دستگاه قفل که عملکرد قفل را بررسی و کنترل می‌کند.
lockrams
رام‌های قفل، اجزای متعدد قفل که برای ایجاد امنیت استفاده می‌شوند.
lockrum
پورت قفل، ابزار یا مکانیزمی که امنیت را در یک مکان تامین می‌کند.
locksman
قفل‌شکن، شخصی که قفل‌ها را تعمیر یا باز می‌کند.
locksmithery
قفل‌سازی، علم و هنر کار با قفل‌ها و مکانیزم‌های قفل.
locksmithing
قفل‌سازی، عمل ایجاد، تعمیر یا نصب قفل.
lockspit
قفل‌پراز، یک بخش از قفل که به نگهداری و قفل کردن کمک می‌کند.
locksteps
هم‌قدم، به صورت هماهنگ و منظم حرکت کردن.
lockwork
مکانیزم قفل، اجزای داخلی یک قفل که عملکرد آن را ممکن می‌سازد.
locn
محل، مکان یا جایی که چیزی در آن قرار دارد.
locodescriptive
توصیفی که مربوط به مکان یا محل یک شیء یا رویداد است.
locoed
به حالت دیوانگی یا خنده‌دار به کار می‌رود.
locoes
رنگ‌ها و الگوهای خاص که در آثار هنری استفاده می‌شوند.
locofoco
نوعی فشفشه که برای روشنایی یا جشن‌ها به کار می‌رود.
locofocoism
مکتب یا رویکردی هنری که بر خلاقیت و خودجوشی تأکید دارد.
locofocos
لوکوفوکس به گروهی از افرادی اطلاق می‌شود که در اوایل قرن نوزدهم به فعالیت‌های انقلابی و پیشرو در آمریکا پرداختند.
locoing
دیوانه بازی به معنای رفتار غیرعادی و غیرمسئولانه به‌ویژه به حالت شاداب و سرحال است.
locoism
لوکویسم به نوعی از شیوه زندگی اشاره دارد که بر اساس آزادی و بی‌قیدی استواره است.
locoisms
لوکوییسم‌ها به عبارات یا رفتارهایی پوچ و خنده‌دار اشاره دارند که به سبک خاصی از بیان و شوخی وابسته‌اند.
locoman
لوکومان به شخصی اطلاق می‌شود که به صنعت قطار و موضوعات مربوط به آن علاقه‌مند است.
locomobile
لوکوموبیل به نوعی از خودروهای بخاری اشاره دارد که در اوایل قرن بیستم توسعه یافتند.
locomobility
تحرک، ابزاری برای نشان دادن قابلیت حرکت و جابه‌جایی.
locomotility
تحرک به سفر کردن یا حرکت کردن اشاره دارد، به‌ویژه در موجودات زنده.
locomotively
به صورت متحرک، به منظور توصیف حرکات یا سفرها.
locomotiveman
مرد متحرک، کسی است که مسئولیت کنترل و هدایت قطار را بر عهده دارد.
locomotivemen
مردان متحرک به گروهی از افراد اشاره دارد که در نگهداری و هدایت قطارهای متحرک تخصص دارند.
locomotiveness
تحرک به معنای خاصیت حرکت و جابه‌جایی در موجودات.
locomotivity
حرکت، توانایی جابجایی از یک مکان به مکان دیگر، به ویژه در زمینه جانوران و ماشین‌آلات.
locomutation
حرکت، فرآیند جابجایی و سفر، به ویژه در مورد موجودات زنده.
locoweeds
گیاهان سمی که می‌توانند به دام‌ها آسیب برسانند و باعث اختلال در سیستم عصبی شوند.
locrian
مد لوکیری، یک مقیاس موسیقی که از سری مقیاس‌های دیاتونیک است و معمولاً در قطعات مدرن استفاده می‌شود.
locrine
منطقه‌ای در یونان باستان با ویژگی‌های جغرافیایی و فرهنگی خاص.
loculament
بخشی از گل که به توصیف ویژگی‌های خاص آن کمک می‌کند و در گیاهشناسی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
loculamentose
ساختار گیاهی که به میوه‌ها و دانه‌ها اجازه می‌دهد تا آب و مواد مغذی را در کپسول‌های مجزا ذخیره کنند.
loculamentous
مواردی مربوط به ساختارهای گیاهی که دارای فضایی توخالی هستند، به خصوص در دانه‌ها و میوه‌ها.
locular
وابسته به محفظه یا فضایی در داخل ساختار گیاهی، به ویژه میوه‌ها و دانه‌ها.
loculate
دارای چندین محفظه یا فضای تقسیم شده، به ویژه در میوه‌ها و دانه‌ها.
loculated
به ساختاری اطلاق می‌شود که دارای محفظه‌ها یا فضاهای جداگانه است.
loculation
فرایند ایجاد محفظه‌ها یا بخش‌ها در داخل یک ساختار گیاهی.
loculed
لوکولد، اصطلاحی در زیست‌شناسی به معنای وجود فضاهای بسته یا محفظه‌هایی در داخل یک ساختار است.