machi
ماچی، اصطلاحی در ورزش‌های رزمی که به تکنیک‌ها یا روش‌های خاصی اشاره دارد.
machiavelian
ماکیاولی، اشاره به رویکردی غیر اخلاقی در سیاست یا کسب و کار دارد، جایی که در آن افراد برای رسیدن به هدف‌های خود از هر وسیله‌ای استفاده می‌کنند.
machiavellianism
ماکیاولیسم، نظریه‌ای است که به استفاده از فریب و شایعات برای دستیابی به قدرت و کنترل اشاره دارد.
machiavellianly
به طرز ماکیاولی، به شیوه‌ای فریبنده یا زیرکانه عمل کردن، معمولاً با هدف منافع شخصی.
machiavellic
ماکیاولیک، به معنای استفاده از شیوه‌های فریبنده و زیرکانه برای رسیدن به مقاصد خاص.
machiavellism
ماکیولیسم، به فلسفه‌ای اشاره دارد که در آن اخلاقیات بر اساس نتایج اقدامات تعریف می‌شود.
machiavellist
ماکیولیست، به کسی اطلاق می‌شود که به شیوه‌های فریبنده و ماکیولیسی در روابط خود گرایش دارد.
machiavellistic
رویکردی که در آن به منظور دستیابی به اهداف، شیوه‌های زیرکانه و گاهی غیراخلاقی بکار گرفته می‌شود.
machicolate
پیشانی‌هایی با سوراخ‌هایی که برای ریختن مواد آتشین یا سنگ‌های بزرگ بر سر مهاجمان استفاده می‌شد.
machicolating
فرآیند تجهیز کردن سازه با پیشانی‌های ماچی‌کولات.
machicoulis
اجزای معماری مشابه با ماچی‌کولات، که در طراحی سازه‌ها برای زیبایی و عملکرد به کار می‌روند.
machicui
طرحی خاص یا تکنیکی در طراحی پارچه که به آن ماچی‌کوی گفته می‌شود.
machila
کیسه‌ای بزرگ که معمولاً در نواحی کوهستانی برای حمل بار به کار می‌رود.
machilidae
ماشیلیدا، خانواده‌ای از حشرات که به عنوان دم‌جنبان معروف هستند و به محیط‌های مرطوب علاقه دارند.
machilis
ماشیلِس، جنسی از حشرات خانواده ماشیلیدا، که شامل چندین گونه مختلف است.
machin
ماشین، یک کلمه قدیمی برای توصیف دستگاه یا ماشینی است که برای انجام کار خاصی طراحی شده است.
machina
'ماشینا' واژه‌ای به زبان لاتین است که به معنای دستگاه یا نهادی مکانیکی به کار می‌رود.
machinability
ماشین‌کاری به معنای قابلیت یک ماده برای ماشین‌کاری و شکل‌دهی در فرآیندهای تولید است.
machinal
ماشین‌وار به شیوه‌ای گفته می‌شود که به صورت اتوماتیک و بدون نیاز به دخالت انسانی انجام می‌شود.
machinament
ماشین‌آلات به مجموعه تجهیزات و ابزارهایی گفته می‌شود که برای تولید کالا یا خدمات مورد استفاده قرار می‌گیرند.
machinator
ماشین‌ساز به فردی اطلاق می‌شود که به طراحی و ساخت ماشین‌آلات می‌پردازد.
machineable
قابلیت ماشین‌کاری به مواد یا اجزایی اطلاق می‌شود که می‌توان با استفاده از ماشین‌آلات به آنها شکل داد.
machineful
مجموعه‌ای از ماشین یا قطعاتی که در یک بخش خاص از عملیات یا تولید استفاده می‌شوند.
machineless
بدون ماشین به حالتی اطلاق می‌شود که در آن از ماشین‌آلات یا تجهیزات مکانیکی استفاده نمی‌شود.
machinely
به صورت ماشینی یا با استفاده از ماشین‌آلات، به طوری که کار به صورت خودکار انجام شود.
machinelike
مشابه ماشین، به معنای نوعی رفتار یا حرکت که بی‌احساس و مکانیکی به نظر می‌رسد.
machineman
مردی که به کار با ماشین‌آلات و سیستم‌های مکانیکی تخصص دارد.
machinemen
مردان متخصص در کار با ماشین‌آلات، به‌ویژه در زمینه تولید و صنعت.
machinemonger
فردی که ماشین‌ها و تجهیزات صنعتی را می‌فروشد.
machiner
فردی که با ماشین‌ها کار کرده و از آن‌ها استفاده می‌کند.
machinify
ماشینی کردن، به معنای تبدیل یک فرآیند یا سیستم به یک حالت مکانیکی و خودکار.
machinification
ماشینی کردن، به فرآیند تبدیل فعالیت‌های دستی به فعالیت‌های ماشینی اطلاق می‌شود.
machinism
ماشینی‌گرایی، یک دیدگاه فلسفی است که بر تأثیر و نقش ماشین‌ها در زندگی و کار انسان تمرکز دارد.
machinization
ماشینی شدن، فرایند تبدیل فعالیت‌های دستی به فعالیت‌هایی است که با ماشین انجام می‌شوند.
machinize
ماشینی کردن به معنای تبدیل یک فرآیند یا سیستم به حالت ماشینی است.
machinized
ماشینی شده به فرآیندی اطلاق می‌شود که با استفاده از ماشین‌ها انجام می‌گیرد.
machinizing
ماشینی کردن به معنای انجام وظایف با استفاده از ماشین‌ها در فرآیند تولید است.
machinoclast
ماشین‌کلاس، فردی که به دلایل اخلاقی یا انسانی با استفاده و توسعه ماشین‌ها مخالفت می‌کند.
machinofacture
ماشین‌ساخت به فرایند تولید محصولات با استفاده از ماشین‌آلات اشاره دارد.
machinotechnique
تکنیک ماشین به مهارت‌ها و فنون مرتبط با استفاده و مدیریت ماشین‌آلات گفته می‌شود.