mucorioid
موکوریوئید، نوع زندهای از قارچها که به صورت مشخصی شناسایی میشوند.
mucormycosis
موکورمیکوز، عفونت جدی قارچی که معمولاً در افراد با سیستم ایمنی پایین ایجاد میشود.
mucorrhea
موکوره، شرایطی که در آن بدن مقادیر زیادی از mucus تولید میکند.
mucorrhoea
موکوره به معنی ترشح مایع غلیظ و چسبناکی است که معمولاً از غشای مخاطی ترشح میشود.
mucors
موکور نوعی قارچ است که در محیطهای مرطوب و تجزیه دهنده یافت میشود.
mucosal
موکوسال به لایه های مخاطی در بدن اشاره دارد که در حفاظت و عملکرد سیستم های داخلی نقش دارند.
mucosanguineous
موکوسانگوئین به مایعاتی گفته میشود که ترکیبی از موکوس و خون هستند.
mucosas
مخاط ها به بافت های نرم و مرطوبی اطلاق میشود که در برخی نواحی بدن مثل دستگاه گوارش وجود دارد.
mucose
موکوز لایهای است که درون بدن را میپوشاند و نقش حفاظتی دارد.
mucoserous
مایع یا ترشحات موکوس حاوی آب و لزجی، بهخصوص در زمان عفونت یا التهاب.
mucosity
چسبندگی یا غلظت مایع موکوس، به ویژه در زمینههای پزشکی.
mucosities
جمع واژه موکوسیتی، به وضعیتهای مختلف مایع موکوس اشاره دارد.
mucosogranular
ساختارهای ترکیبی از موکوس و ذرات گرانول، مرتبط با بافتهای خاص.
mucosopurulent
ترشحات موکوس که حاوی چرک و مواد عفونی هستند، معمولاً نشاندهنده عفونت است.
mucousness
چسبندگی، حالتی از ماده که با ترشحات موکوسی همراه است.
mucoviscidosis
موکویسیدوز، بیماری ژنتیکی که بر دستگاه تنفسی و سیستم گوارش تأثیر میگذارد.
mucoviscoidosis
موکویسیدوز، شرایط پزشکی با ویژگیهای مشابه به بیماریهای ژنتیکی.
mucronated
موکروناته، اشاره به صفات گیاهی با نوکهای تیز و باریک.
mucronately
به صورت موکروناته، اشاره به آرایش یا شکل اجزای گیاهی با نوکهای تیز.
mucronation
موخرونیشن به معنای وجود یک زائده کوچک یا برآمدگی در انتهای یک قسمت گیاهی است.
mucroniferous
موخرونیفرس به معنای گیاهانی است که زائدههای کوچکی در انتهای آنها دارند.
mucroniform
موخرونشکل به معنای دارای فرم و شکل موخرونیشن است.
mucronulate
موخرونوله به معنای وجود زائدههای کوچک در حاشیه یا انتهای یک ساختار است.
mucronulatous
موخرونوله به معنای داشتن زوائد و برآمدگیهای کوچک در ساختار گیاهان است.
muculent
موکولنت به معنای داشتن بافت مرطوب و چسبناک برای ذخیره آب میباشد.
mucuses
مخاط، مادهای粘ید که توسط غدد ترشحی در بدن تولید میشود و به عنوان لایهای محافظ عمل میکند، به ویژه در سیستم تنفسی و دستگاه گوارش.
mucusin
موسین، نوع خاصی از پروتئین سفیدی است که در تشکیل مخاط نقش دارد و به مرطوب نگهداشتن بافتها کمک میکند.
mudar
مُدر، به خاک مرطوب و لزج اطلاق میشود که تحت تأثیر آب قرار گرفته است.
mudcap
کلاهک گلی، سطحی است که معمولاً برای پوشش و محافظت از چاهها یا سوراخهای زمین استفاده میشود.
mudcapped
کلاهک شده با گل، به حالتی از ساخت و ساز اشاره دارد که در آن از گل برای محافظت و زیبایی استفاده میشود.
mudcapping
کلاهک کردن با گل، فرآیند پوشش دادن ساختارها با مواد گل و رس برای بهبود عایق و محافظت است.
mudcaps
کلاههای کثیف، نوعی کلاه که برای محافظت از سر در شرایط گلآلود و مرطوب استفاده میشود.
mudcat
مدکَت، نوعی ماهی بزرگ که عموماً در آبهای کمعمق و گلآلود یافت میشود.
mudd
اشتباه کردن، ندانسته وارد شدن به مشکلات، در مواقعی که اوضاع به خوبی پیش نمیرود.
mudde
مده، نوعی ابزار یا تکنیک برای مدیریت آب و خاک در باغبانی یا کشاورزی.
mudded
کثیف شده، این واژه برای توصیف چیزهایی که به گل یا کثیفی آغشته شدهاند، استفاده میشود.
mudden
گلآلود کردن، اشاره به فرآیند ایجاد یک لایه گل برای بهبود ویژگیهای خاک.
muddybrained
گیج و سردرگم ذهنی، حالتی که به دلیل افکار یا اطلاعات بیش از حد بوجود میآید.