omar
عمر، نامی عربی که به معنی زندگی یا طول عمر است.
omarthritis
اومارتریت، التهاب مفاصل، شرایطی است که با درد و تورم مفاصل مشخص میشود.
omasitis
اوماتیت، التهاب غشای معده که میتواند منجر به علائم مختلفی شود.
omber
امبر، قایقهای کوچکی هستند که برای ماهیگیری یا گشت و گذار در آبهای کم عمق استفاده میشوند.
ombers
امبرها، موجودات با الگوهای خاص و رنگی که اغلب در جانورشناسی و گیاهشناسی مورد بحث قرار میگیرند.
ombrellino
امبرلینو، چترهای کوچک و معمولا سبک که به راحتی قابل حمل هستند و برای محافظت در برابر آفتاب استفاده میشوند.
ombrellinos
امبریک، چتر کوچک و طراحی شده برای کودکانه، معمولاً به عنوان اسباببازی یا تزئینات به کار میرود.
ombres
سایهها، نواحی تاریکی که از موانع نور ایجاد میشود، و میتواند به اشکال هنری تبدیل شود.
ombrette
امبّره، نوعی پرنده با پاهای بلند که در مناطق مرطوب زندگی میکند.
ombrifuge
امبریفوژ، وسیلهای برای اندازهگیری و ثبت میزان بارش باران در یک منطقه خاص است.
ombrograph
امبروگراف، وسیلهای است که برای ثبت و اندازهگیری بارش استفاده میشود.
ombrographic
امبروگرافیک، مربوط به اندازهگیری و تحلیل بارش در طول زمان و مکان است.
ombrology
امبروولوژی، علم بررسی بارش باران و اثرات آن بر محیط از جمله الگوهای آب و هوایی.
ombrological
امبروولوژیک، مرتبط با مطالعه بارش باران و تحلیلهای مرتبط با آن.
ombrometer
امبروتر، وسیلهای برای اندازهگیری میزان بارش باران.
ombrometric
امبروومتریک، مرتبط با اندازهگیری و تحلیل بارش باران.
ombrophil
امبروفیله، گیاهانی که به آب و هوای مرطوب و باران زیاد وابستهاند.
ombrophile
امبروفیله، اصطلاحی برای افرادی که از باران و هوای مرطوب لذت میبرند.
ombrophily
حب باران یا اومبروفیلی به معنی تمایل یا وابستگی به رطوبت از باران در محیط زیست گیاهی است.
ombrophilic
اومبروفیلیک به ویژگی یا صفتی اشاره دارد که به رطوبت ناشی از باران وابسته است.
ombrophilous
اومبروفیلو به گیاهانی اشاره دارد که به شدت به باران و رطوبت وابسته هستند.
ombrophyte
اومبروفیت به گیاهانی اطلاق می شود که در مناطق مرطوب و بارانی رشد می کنند.
ombrophobe
اومبروفوب به کسانی اشاره دارد که از باران و رطوبت دوری می کنند.
ombrophoby
اومبروفوبی به ترس یا تنفر از باران و رطوبت اشاره دارد.
ombrophobous
ترس از باران یا رطوبت، به ویژه در بافتهای روانشناختی یا اجتماعی.
ombudsmanship
نقش یا حرفهٔ فردی که مسئول رسیدگی به شکایتها و اختلافات در یک سازمان است.
omegoid
شکلی شبیه به حرف یونانی اومگا.
omelie
خطبۀ کوتاهی که در مراسم دینی ارائه میشود، به ویژه در کلیسا.
omened
دارای نشانه یا علامت، به ویژه در رابطه با پیشگویی.
omening
فرایند یا عمل پیشگویی یا نشانهگذاری از وقایع آینده.
omenology
شگونشناسی به عنوان یک رشته علمی به مطالعه و بررسی نشانهها و شگونها میپردازد و به اثرات آنها بر رفتار انسانها و فرهنگها میپردازد.
omental
امنتال به نوعی بافت چربی گفته میشود که در سطح اعضای شکمی و در ناحیه شکم قرار دارد و نقشهای مختلفی در بدن ایفا میکند.
omentectomy
امنتکتومی به عمل جراحی حذف قسمتی از امنتوم یا بافت امنتال اطلاق میشود که ممکن است به دلایل پزشکی ضروری باشد.
omentitis
امنتیت به وضعیتی اشاره دارد که در آن بافت امنتال دچار التهاب میشود و میتواند ناشی از عفونت یا سایر عوامل باشد.
omentocele
امنتوسل به فتق امنتال اطلاق میشود که ممکن است در نقاط مختلف بدن اتفاق بیفتد و نیاز به درمان دارد.
omentofixation
امنتوفیکسیون به عملی جراحی گفته میشود که در آن امنتوم در محل مشخصی ثابت میشود و به بهبود وضعیت بیمار کمک میکند.
omentopexy
عمل جراحی که در آن بافت اومنتوم (پرده شکمی) به اندامهای شکمی متصل میشود تا آنها را در محل خود نگه دارد.
omentoplasty
عمل جراحی که در آن بافت اومنتوم برای ترمیم یا پوشاندن نقصها در ناحیه شکم استفاده میشود.
omentorrhaphy
عمل جراحی که در آن اومنتوم به طور دائم به دیواره شکم متصل میشود.
omentosplenopexy
عمل جراحی که در آن اومنتوم به طحال متصل میشود تا از آن حمایت کند.