معنی فارسی palankeeningly

B1

به شیوه‌ای که مربوط به پالانکا‌برداری است.

In a manner relating to the act of palankeening.

example
معنی(example):

او در طول رژه جشنواره به گونه‌ای پالانکا‌برداری صحبت کرد.

مثال:

He spoke palankeeningly during the festival parade.

معنی(example):

عرش‌ها که به صورت پالانکا‌برداری تزئین شده بودند، همه را تحت تاثیر قرار داد.

مثال:

The palankeeningly decorated floats impressed everyone.

معنی فارسی کلمه palankeeningly

: معنی palankeeningly به فارسی

به شیوه‌ای که مربوط به پالانکا‌برداری است.