معنی فارسی palladiumize

B1

عملی که در آن چیزی به شکل پالادیم مبدل می‌شود یا کیفیت آن افزایش می‌یابد.

To enhance or transform something with properties similar to those of palladium.

example
معنی(example):

این پروژه به دنبال پالادیومیز کردن زیرساخت‌های موجود است.

مثال:

The project aims to palladiumize the existing infrastructure.

معنی(example):

آنها در حال برنامه‌ریزی برای پالادیومیز کردن تجهیزات قدیمی به منظور عملکرد بهتر هستند.

مثال:

They are planning to palladiumize the old equipment for better performance.

معنی فارسی کلمه palladiumize

: معنی palladiumize به فارسی

عملی که در آن چیزی به شکل پالادیم مبدل می‌شود یا کیفیت آن افزایش می‌یابد.